پیام سپاهان
سرمقاله شرق/ راه جدید فائزه هاشمی؟
شنبه 28 فروردين 1400 - 08:50:57
پیام سپاهان - شرق / « راه جدید فائزه هاشمی؟ » عنوان سرمقاله سردبیر روزنامه شرق به قلم احمد غلامی است که می‌توانید آن را در ادامه بخوانید:
 .
می‌خواهم از مفهوم «بیان سیاسی» برای تبیین و تحلیل وضعیت موجود استفاده کنم. فرض بر این است که در روش بیان سیاسی می‌توان به دیدگاه‌های متفاوت و متعارض مردم مرکزیت داد تا از این راه به نتایج دلخواه و مطلوب دست پیدا کرد. یکی از دشواری‌های فعالان سیاسی در قدرت یا منتقدان وفادار «در و خارج از قدرت» این است که با تفرق و پراکندگی آرای مردمی روبه‌رو هستند. درواقع می‌توان گفت هدف بیان سیاسی توده‌سازی است، توده‌سازی برای ترغیب مردم به یک عمل سیاسی در چارچوب ساختارهای موجود. این توده‌سازی گاه از طرف اصولگرایان دنبال می‌شود و گاه از طرف اصلاح‌طلبان و گاه از سوی چهره‌های مستقل همچون فائزه هاشمی که خود را وفادار به یکی از چهره‌های بنیادین انقلاب (پدرش) می‌داند. جناح‌های سیاسی و چهره‌های سیاسی که در این صورت‌بندی از آنان نام برده شد، کار دشواری پیش‌رو دارند. چراکه در حال حاضر مفهومی به نام پایداری سیاسی در نزد مردم وجود ندارد. آنان همچون گوی‌های یک بازی با برخوردهای اتفاقی روی صفحه بازی جابه‌جا شده، گاه در کنار یکدیگر می‌نشینند و گاه بدون دلیلِ روشنی روبه‌روی یکدیگر قرار می‌گیرند. چرایی این وضعیت ناشی از این است که دولت، جناح‌های سیاسی و حتی چهره‌های منفرد آن، هژمونی خود را از دست داده‌اند و دیگر قادر نیستند مردم را با ایده‌ها، باورها و سلیقه‌های خود همسو کنند تا دست به عمل سیاسی بزنند. این وضعیت بیشتر از هر جناح دیگری برای اصلاح‌طلبان دردناک است. آنان مدت‌های مدیدی طبقه‌ای بودند که هژمونی‌شان مردم را اقناع می‌کرد. دوران هشت‌ساله ریاست‌جمهوریِ سیدمحمد خاتمی دوران طلایی اصلاح‌طلبان بود، آنان نه‌تنها جریانی هژمونیک بودند بلکه برخی از آنان در دل این هژمونی جایگاهی منحصربه‌فرد برای خود جست‌وجو می‌کردند. از این‌رو بر آن بودند تا از طریق بیان سیاسی، ضمنِ وفاداری به جریانی که از آن برخاسته بودند، هویتی مستقل برای خود تعریف کنند. البته ناگفته نماند جریان اصلی اصلاح‌طلبی نیز ناگزیر این هژمونی را نادیده می‌گرفت و از توان سیاسی آن هراسان سر باز می‌زد. به باور لنین «از دیدگاه مارکسیسم طبقه تا زمانی که اندیشه هژمونی را نادیده می‌گیرد یا از درک آن عاجز است، اصلا طبقه نیست یا دست‌کم هنوز طبقه نشده است بلکه یک صنف یا حاصل‌جمع مجموعه اصناف است». این آرای لنین بعدها دستمایه اندیشه‌های گرامشی قرار گرفت: «اصناف و اتحادیه‌ها به دلیل منفعت‌های اقتصادی توانایی دگرگونی جدی را ندارند». مشکل اصلی اصلاح‌طلبان این نیست که هژمونی خود را از دست داده‌اند، بلکه مسئله اصلی این است که آنها دیگر قادر نیستند ضد هژمونی باشند و با هژمونی‌های دیگر مقابله کنند و از این منظر، اصلاح‌طلبان به دلیل ناتوانی از ضد هژمونی بودن، به اصولگرایان نزدیک می‌شوند. آنها سال‌ها از جامعه مدنی سخن گفتند اما نتوانستند آن را به یک ابزار سیاسی تبدیل کنند. در باور گرامشی مفهوم جامعه مدنی از اهمیت ویژه‌‌ای برخوردار است. او میان نهادهای عمومی دولت از یک سو و جامعه مدنی از سوی دیگر تمایز قائل است. همه سازمان‌های خصوصی و داوطلبان از قبیل اتحادیه‌های کارگری، احزاب سیاسی، کلیسا، سازمان‌های جماعت و خیریه، خاکریزهای جامعه مدنی‌اند. گرامشی بر این اساس استدلال کرد هژمونی طبقات مسلط در جامعه مدنی از این طریق اعمال می‌شود: «متقاعدسازی طبقات فرودست به پذیرش ارزش‌ها و اندیشه‌های طبقه مسلط».
صرف‌نظر از هشت سال دوره سازندگی هاشمی‌رفسنجانی، وضعیت مطلوب در دوره ریاست‌جمهوری محمد خاتمی رخ داد. جریانی که می‌توانست ضمن هژمونیک ‌بودن ضدهژمونی شود.
 اینک این هژمونی در میان همه جریان‌های سیاسی خاصه اصلاح‌طلبان از دست رفته است و به‌تبع آن چهره‌های سیاسی هم که در این جریان حضوری چشمگیر داشته‌اند، به‌دشواری می‌توانند بیان سیاسی خود را پیدا کنند. بیان سیاسی‌ای که الزاما وابسته به هژمونی نیست و منفرد و منفک از آن می‌تواند عمل کند. بی‌دلیل نیست که فائزه هاشمی که «بر و در» این جریان است بنا دارد بیان سیاسی خود را تولید کند؛ چراکه بیان سیاسی بیش از آنکه متکی بر آرا و اندیشه باشد، متکی بر خصلت‌ها و فضیلت‌های فردی است؛ خصلت‌هایی همچون سخنوری و شجاعت. 
با این نوع خصلت‌ها می‌توان در سطح سیاست داخلی ایران موج‌هایی به وجود آورد؛ موج‌هایی فرّار و نه‌چندان عمیق. شاید انتظار از کارکرد بیان سیاسی بیش از این هم نباشد؛ چرا‌که حیات بیان سیاسی وابسته به جسارت است و بی‌شک برای تهییج مخاطبان در هر نوبت باید دوز این شجاعت و رک‌گویی را افزایش داد. از همین‌رو است که بیان سیاسی، خطابه توده‌سازی است. اگرچه فائزه هاشمی در پی ایجاد هژمونی نیست اما سودای قرارگرفتن خود و خانواده‌اش را در قابی دیگر جست‌وجو می‌کند؛ قابی که بیش از همه خود و پدرش را مستحق آن می‌‌داند. اگر این راه جدید فائزه هاشمی منتهی به قدرت یا استفاده اصلاح‌طلبان از آن برای رسیدن به قدرت نشود، فائزه را بیش از گذشته به مردم نزدیک می‌کند؛‌ نزدیکی‌ای که ‌پیش پای او راهی تازه می‌گذارد. 
در این میان مهم نیست که جناح‌های تندرو از هر زمان دیگر او را بیشتر مورد حمله قرار دهند، مهم این است که او پس از این باید با خود و خانواده‌اش نزد مردم تصفیه‌حساب کند؛ راه ناگزیری که آنان پیش پایش خواهند گذاشت. هر بیان سیاسی مستلزم واقعی جلوه‌کردن است. حتی می‌توان واقعیت‌های جعلی ساخت اما در هر صورت با انتخاب چنین راهی باید دست به جراحی‌های جدی در سیاست زد. در حال حاضر روشن نیست فائزه هاشمی چقدر در این راه ثابت‌قدم است، راهی که بیشتر مطلوب توده‌سازان است نه او.
* برای درک بهتر مفهوم «هژمونی» می‌توان به کتاب‌های «درآمدی بر اندیشه‌های سیاسی آنتونیو گرامشی» راجر سایمون، ترجمه محمداسماعیل نوذری، نشر نگاه و «ه مثل هژمونی» پری اَندرسن، ترجمه شاپور اعتماد، نشر نیلوفر مراجعه کرد.

http://www.sepahannews.ir/fa/News/261846/سرمقاله-شرق--راه-جدید-فائزه-هاشمی؟
بستن   چاپ