پیام سپاهان
فعال اصلاح طلب: ما را به بستن با حکومت متهم می‌کنند
سه شنبه 12 اسفند 1399 - 18:51:05
پیام سپاهان - صبح نو /متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
حسام رضایی / رسانه ای ها و اهالی ژورنال، عمدتا او را با وکالت عبدالله نوری و دانشجویان آسیب دیده از غائله 18 تیر می شناسند. این روحانی 67 ساله‌ اهل دیار خدابنده، رادیکالیسم و تندروی را «شوکران اصلاح» می داند و بر همین اساس نیز تئوری «دو صندلی» حجاریان را رد می کند و معتقد است اگر لازم شد، همزمان باید در دو موضع یعنی انتقاد صریح از حکومت در عین گفت وگو با آن قرار گرفت و به اصلاح امور همت گمارد. از اینکه دوستان اصلاح طلبش با وجود توصیه مکرر به مذاکره با غرب و آمریکا، مذاق شان همچنان نسبت به گفت وگو با حاکمیت ترش و تند است، ابراز ناراحتی و تاسف می کند. روی سخن ما با حجت الاسلام محسن رهامی است؛ نماینده چپگرای مجالس اول و دوم. او بعدها در دولت دوم موسوی و سپس در دولت اول هاشمی، معاون وزیر علوم شد. رهامی همچنین سال ها دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها بود. با رهامی گفت وگویی یک ساعته داشتم؛ در دفتر وکالتش در میانه های شهر تهران. از همه چیز و درباره همه کس صحبت کردیم؛ به انتخابات ریاست جمهوری 1400 که رسیدیم، در جواب من که پرسیدم آیا اصلاح طلبان حاضر می شوند از علی لاریجانی حمایت کنند، با تاکید بر اینکه اصلاحات امری اقتضایی است، گفت: «شاید.» درباره برنامه اش برای اعاده حیثیت از جریان «چپ خط امامی» در برابر آنچه او غلبه تفکرات ملی-مذهبی ها در جریان اصلاحات میداند هم سوالاتی پرسیدم. در ادامه مشروح گفت وگوی «صبح نو» با این فعال با سابقه اصلاح طلب را از نظر خواهید گذراند.
 شما چندی پیش در مصاحبه‌‌‌ای سیاست تحریم انتخابات که از سوی گروهی از اصلاح‌طلبان مطرح می‌‌شود را رد و نفی کردید؛ دلیل تان برای مشارکت در انتخابات چیست؟
من در همان مصاحبه تاکید کردم که سیاست تحریم انتخابات اصلا معنا ندارد و با اصلاحات و اصلاح‌طلبی سازگار نیست؛ همه ما در ایران در ساختن بخشی از ساختمان ساختار نظام جمهوری اسلامی سهیم بوده‌ایم. ما می‌خواهیم اصلاح‌طلبی ادامه پیدا کند و اموری که قابل نقد است، اصلاح شوند. به نظر من انتخابات، بدیل دیگری ندارد و اگر بخواهیم با هر روش دیگری خارج از قانون اساسی و انتخابات حرکت کنیم، هزینه‌‌‌‌های زیادی به ملت تحمیل خواهد شد؛ بنابراین یک نیروی اصلاح‌‌‌طلب اگر هم نقدی دارد، باید از طریق مجاری قانونی ورود کند و پیگیر شود. طبیعی است که این اصلاحات، امری تدریجی است و حوصله زیادی می‌‌طلبد. ما این اختلاف‌نظر را با برخی دوستان که در مجموعه جریان اصلاحات حضور دارند و می‌‌خواهند قدری تندتر حرکت کنند، داریم. مثلا در انتخابات مجلس[یازدهم]، دوستان اصلاح‌‌‌طلب در اعتراض به رد صلاحیت‌ها که البته در مواردی صحبت‌شان صحیح هم بود، لیست ندادند اما ما به عنوان جامعه اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها در آن برهه، هرچند دیر شده بود، اما لیست دادیم و در انتخابات شرکت کردیم.
 جناب رهامی! شورای نگهبان سال 98، همان شورای نگهبان سال 94 بود. آیت‌الله جنتی یا آقای کدخدایی سال 98، همان آیت‌الله جنتی یا آقای کدخدایی سال 94 بودند؛ چیزی تغییر نکرده بود. با این حال، اصلاح‌طلبان در سال 94 با تمام قوا حاضر شدند اما در سال 98 ترجیح دادند، کنار بکشند. پس به نظر می‌رسد عوامل دیگری جز رد صلاحیت‌ها در عدم‌حضور همه‌جانبه اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یازدهم، موثر بود.
چون من در شورای‌عالی اصلاح‌طلبان مسوول کمیته انتخابات و کمیته رایزنی[با شورای نگهبان] بودم، اطلاع دارم که شورای نگهبان افرادی را که در سال 94 تایید کرده بود، در سال 98 رد صلاحیت کرد.
در این چهار سال، شاید اتفاقاتی بر سر آن نماینده آمده که صلاحیت او را ضایع کرده است؛ اینکه امری طبیعی است.
می‌خواهم بگویم شورای نگهبان این رویکردها را دارد.
 بگذریم. بنابراین شما با روش‌‌‌‌های تحریمی در قبال نهاد انتخابات مخالف هستید ؟
بله، معتقدم این روشها جواب نمی‌دهد و هزینه‌‌هایی را تحمیل می‌کند که این هزینه‌ها، مستقیما روی دوش توده مردم بار می‌شود و در نتیجه فاصله ما با حاکمیت و مسوولان نظام که تا دیروز همکاران ما بودند را افزایش می‌دهد. این فاصله و شکاف البته به سال‌های 88 یا 89 بازمی‌گردد و من در سال‌های پس از آن برهه، تلاش داشتم تا با مشاوران رهبری یا اعضای شورای نگهبان که احساس می‌کردم گوش شنوایی هم دارند، صحبت و رایزنی کنم. من ساعت‌ها با حضرات آیات مومن و یزدی جلسه داشتم. آیت‌الله مومن در یک جلسه، چهار ساعت به من وقت داد و نشستیم و بحث کردیم. با مشاوران رهبری که در نهایت منجر به جلسه با شخص ایشان شد هم ساعت‌ها نشست برگزار کردیم. من فکر می‌کردم اگر قرار است مشکلی حل شود، باید از همین روش‌ها استفاده کرد. دیگران البته این اقدامات را قبول ندارند و در نقد امثال من می‌گویند که این روش‌ها نتیجه‌‌‌ای ندارد چون اگر نتیجه داشت، لااقل خود شما (رهامی) را باید تایید صلاحیت می‌کردند. ما در چارچوب قانون اساسی به وظیفه خود عمل و مردم را تشویق می‌کنیم تا از فرصت و امتیاز صندوق‌‌‌‌های رای، حداکثر استفاده را ببرند.
آقای رهامی! چرا این گونه در میان عموم جا افتاده که «هر چه رادیکال‌تر، اصلاح‌‌‌طلب‌تر»؟ مثلا افراد میانه‌رویی نظیر جنابعالی یا آقای عارف که قائل به مذاکره و گفت‌وگو با حاکمیت هستید، به بدلی‌بودن یا دست‌آموزبودن یا نامعتبربودن در حوزه اصلاح‌طلبی متهم می‌‌شوید. چرا چنین است؟
فشارهای زیاد اقتصادی و معیشتی در کشورهای جهان سوم، باعث می‌شود تا عموم مردم کم‌حوصله‌تر شوند و راه‌حل‌‌‌‌های بلندمدت که می‌تواند طی 20 یا 30 سال جواب بدهد را تحمل نکنند. در این فضا، افرادی که راهکارهای میان‌بر نشان می‌دهند یا روش‌‌‌‌های پوپولیستی یا انقلابی دارند، جایگاه بیشتری میان مردم پیدا می‌کنند؛ مثلا بسیاری، یکی از علل شکست انقلاب مشروطه را همین ناشکیبایی نخبگان و مردم نسبت به حصول اهداف و آرمان‌‌‌‌های مشروطه خواهی می‌دانند که باعث ظهور دیکتاتوری پهلوی شد.
و معتقد هستید همان ناشکیبایی همچنان میان اصلاح‌طلبان ایران وجود دارد.
بله، البته تا حد زیادی رفع شده است. دوستان ما در جریان اصلاح‌طلبی کرارا در سخنرانی‌‌‌‌های خود، به مذاکره یا گفت‌وگوی میان تمدن‌ها اشاره می‌‌کنند و می‌‌گویند که ایران باید با کشورهای مختلف به خصوص با آمریکا مذاکره کند اما وقتی من نوعی می‌روم یک ساعت با رهبر این مملکت درباره مسائل اصلاحات یا مسائل کلان جامعه صحبت می‌کنم، وقتی برمی‌گردم، غیر از آن نخبگان و افراد پخته که حمایت می‌کنند، بقیه سعی دارند علامت سوال بگذارند که شما چطور رفته‌اید و با حکومت و شورای نگهبان جلسه برگزار کرده‌اید. ما در پیگیری‌‌‌‌های مفصل خود و پس از انجام رایزنی‌‌‌‌های طولانی با اعضای شورای نگهبان، توانستیم در انتخابات مجلس دهم به تایید صلاحیت تعداد زیادی از نیروهای اصلاح‌‌‌طلب کمک کنیم. با این حال و به دلیل وجود فضای پوپولیستی، گفت‌وگو و رایزنی با رهبری و شورای نگهبان گاهی به امتیاز منفی تبدیل می‌‌شود.
یعنی متهم می شوید به «بستن با حکومت»؟
بله، دقیقا. آقای سعید حجاریان یک زمانی اصطلاحی را به کار برد، مبنی بر اینکه نیروی اصلاح‌‌‌طلب نمی‌تواند همزمان روی دو صندلی بنشیند؛ تعبیر این سخن این است که اگر فردی فرضا با آقای خاتمی نشست و برخاست کرد، دیگر نمی‌تواند برود و با رهبری گفت‌وگو کند. وقتی یک تئوریسین، چنین ایده‌‌‌ای را می‌دهد، در واقع دارد فضا‌‌سازی می‌کند.. اگر لازم باشد و شرایط برای اصلاح امور جامعه فراهم شود، نه‌تنها با رهبر مملکت که خودمان انتخابش کرده‌ایم و در مجلس و حزب جمهوری اسلامی با همدیگر همکار بودیم که با تمام دنیا باید مذاکره کنیم. چطور شما تشویق می‌کنید که برویم و با آمریکا مذاکره کنیم اما نمی‌توانیم با رهبر مملکت دیدار و گفت‌وگو داشته باشیم؟ دو صندلی که هیچی، اگر مصلحت ایجاب کند با هر تعداد افرادی که لازم باشد باید گفت‌وگو کنیم. به نظر من، طرح مسائل در جلسات خصوصی دونفره، سه‌نفره و... بر ده‌ها نامه سرگشاده و ده‌ها توییت، برتری دارد. به جای نامه‌‌‌‌های سرگشاده و با کنایه و نیشدار سخن‌گفتن، توصیه می‌کنم که برویم و فضای گفت‌وگو ایجاد کنیم؛ البته شاید گفته شود که آن طرف هم فضای گفت‌وگو را برای ما فراهم نمی‌کند؛ من نمی‌خواهم اشکال را فقط معطوف به یک طرف بدانم. من به نمایندگان مجلس دهم می‌گفتم که شما به جای اینکه مرتب پشت تریبون بروید و قوه‌قضاییه و سایر قوا را به چالش بکشید، چرا نمی‌روید با آنها جلسه بگذارید؟ من احساس
 می کنم توییت‌زدن و هیاهو‌کردن، بیشتر از آنکه برای حل مشکل باشد، بیشتر برای خرج بیرونی است تا احیانا این پیام به مردم مخابره شود که ما مسوولان، مثلا داریم کار می‌کنیم اما در نهایت می‌‌بینیم که هیچ مشکلی حل نمی‌شود. من موردی به ذهن ندارم که معضلی با هیاهو و سر و صدا ‌کردن یا موضع‌گیری علنی، حل شده باشد.
جایگاه آن طیف از اصلاح‌طلبان که شما را پس از رایزنی با رهبری، به «باحکومت‌بستن» متهم می‌کنند، کجاست؟ آیا اکثریت هستند؟ چون ما معمولا اصلاح‌طلبی را با همین ادعاها و برداشت‌‌‌‌های رادیکال می‌‌شناسیم.
از جنبه نخبگانی در اکثریت نیستند اما به لحاظ هیاهو، هیاهوی زیادی دارند. این را هم باید در نظر بگیریم که این نوع هیاهو‌کردن، مخاطبان بیشتری هم دارد؛ جامعه به دلیل ناآگاهی، این افراد را که هیاهو می‌کنند و شعارهای تند می‌دهند، بیشتر به عنوان اصلاح‌‌‌طلب می‌‌شناسد؛ مخصوصا الان اینطور شده که هر کسی بیشتر داد می‌کشد، او را اصلاح‌‌‌طلب‌تر می‌دانند. در زمان مجلس دهم، کمیته‌‌‌ای متشکل از برخی اعضای فراکسیون امید شکل گرفته بود که جلساتش، همین‌جا در دفتر من برگزار می‌شد. من در آن جلسات می‌‌دیدم که افراد پرهیاهوی فراکسیون امید، اصلا در جلسات این کمیته شرکت نمی‌کنند. تعبیر دکتر عارف این بود که در مجلس، اگر می‌خواستیم یک لابی در فراکسیون امید رای نیاورد و حتما رد بشود، آن را به افرادی می‌‌سپردیم که هیاهوی بیشتری داشتند چون بقیه نمایندگان را به موضع‌گیری وامی‌داشتند و باعث می‌شدند تا آن طرح رای نیاورد؛ البته این افراد پرهیاهو، معمولا در توییتر یا اینستاگرام فالوئر بیشتری هم دارند اما اگر از آنها بپرسید که کدام مشکل یا معضل را توانستید حل کنید، جوابی ندارند و نه‌تنها نمی‌توانند مساله‌‌‌ای را حل کنند بلکه خود به مساله‌‌‌ای جدید تبدیل می‌‌شوند و آن وقت عده‌‌‌ای باید جمع بشوند تا مشکل اینها با نظام را حل کنند.
در بخشی از کلام‌تان فرمودید که به جای نوشتن نامه‌‌‌‌های سرگشاده و پر نیش و کنایه، مشکلات را باید در جلسات خصوصی و با مذاکره حل کرد. من احساس می‌کنم که روی صحبت شما با نامه آقای موسوی‌خوئینی‌ها به رهبر انقلاب در تیر امسال باشد. همینطور است؟
نه، منظور من شخص ایشان نیست.
 تصور من این بود که منظورتان نامه آقای موسوی‌خوئینی‌هاست.
آقای موسوی‌خوئینی‌ها مشاور رهبری بودند و خودشان دیگر جلسات مشاوره را نرفتند. آقای جهانگیری که در جلسه با رهبری درخواست کرده بودند افرادی از جناح اصلاحات برای ارتباط مستمر با ایشان در نظر گرفته شوند، همانجا رهبری گلایه کرده بودند که دو نفر از اعضای مجمع روحانیون مبارز به عنوان مشاور، اینجا به بیت می‌‌آمدند اما از یک جایی به بعد، دیگر خودشان نیامدند. درباره آن نامه هم شاید آقای موسوی‌خوئینی‌ها صلاح دیده که یکسری مسائل پخش شود؛ شاید هم مأیوس شده و می‌‌خواسته صحبتش را با مردم مطرح کند. 
جلسه آقای جهانگیری که رهبری در آن، این گلایه را مطرح ‌کردند، متعلق به چه برهه‌‌‌ای است؟
اواخر سال 95.
شاید آقای موسوی‌خوئینی‌ها می‌‌خواهد فقط روی یک صندلی بنشیند!
بعضی‌ها علاوه بر اینکه گفت‌وگو با نظام را مناسب نمی‌دانند، بلکه تلاش می‌‌کنند برخی اقدامات ما مبنی بر رایزنی با مقامات که بعضا به نتیجه هم رسیده -از جمله تایید صلاحیت بسیاری از چهره‌‌‌‌های اصلاح‌‌‌طلب در انتخابات مجلس دهم- را هم تخریب کنند و به آن آسیب بزنند.
به نظر شما چرا آقای موسوی‌خوئینی‌ها از سمت مشاورت رهبری کنار کشید؟ آیا می‌خواست در برابر وضع موجود، ژست اپوزیسیونی به خود بگیرد؟
نمی‌دانم. من که از طرف ایشان گزارشی ندارم اما شاید خود ایشان تشخیص داده که دیگر موثر نیست یا آن عقبه تشکیلاتی و جریانی را از دست می‌دهد. در جامعه ما، هر چه به حکومت نزدیک شوید و بخواهید مشکلات را از طریق گفت‌وگو با حکومت حل کنید، وقتی برمی‌گردید، می‌بینید که تمام پشتیبانی خود را از دست داده‌اید. وقتی پیام‌رسان می‌شوید تا مشکلی را حل کنید، اگر عقبه توجیه نباشد، مشکلاتی برای آن فرد پیام‌رسان ایجاد می‌شود؛ برخی هم از این تخریب‌ها می‌ترسند. وقتی من به قم رفتم و با آیت‌الله یزدی دیدار کردم، ایشان انصافا حوصله به خرج دادند و باعث شدند تا چند مساله به طور جدی حل شود؛ آیت‌الله مومن هم همینطور بودند.
این دیدارها برای چه سالی است؟ چه مسائلی حل شد؟ ریزتر می‌‌شوید؟
برای سال 93 یا 94. بحث صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس[دهم] بود. بحث رفع حصر هم بود که ما درخواست کردیم با رهبری صحبت کنند و این مساله حل شود. بعدا هم که شخصا با رهبری جلسه داشتم، وقتی از ایشان سوالاتی پرسیدم، ایشان موضوعات را رد نکردند که همین نوع رفتار نشان می‌داد آیت‌الله مومن و آیت‌الله یزدی مباحث طرح‌شده را البته نه با آن تفصیل سه، چهار ساعته، اما به طور کلی به رهبری منتقل کرده‌اند. درست است که به هشت سال فعالیت آقای یزدی در مجلس و بعد هم در قوه‌قضاییه اشکالاتی وارد است اما ایشان در بسیاری از موارد، به حل مشکلات مجموعه اصلاحات کمک ‌کردند. وقتی آیت‌الله یزدی رحلت ‌کردند و من به عنوان کسی که با خود ایشان همکار بودم و با همدیگر رفت و آمد خانوادگی داشتیم و نوه‌‌‌‌های ایشان از شاگردان بنده بودند، پیام تسلیت دادم، بسیاری از دوستان ما به شدت انتقاد ‌‌کردند که شما به عنوان یک چهره اصلاح‌طلب، چرا باید برای فردی مثل یزدی پیام تسلیت صادر کنید؟ 
برگردیم به صحبت‌تان درباره اینکه فرمودید مسوول کمیته رایزنی با شورای نگهبان در انتخابات سال 94 بودید. چرا همان مسیر را برای انتخابات مجلس یازدهم در پیش نگرفتید؟
من مسوول کمیته رایزنی و ائتلاف شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان بودم. بعد از انتخابات مجلس دهم، آن جریان تند که درباره‌اش توضیح دادم، شورای‌عالی را دست گرفت و نیروهایی مثل من، آقای سیدهادی خامنه‌‌‌ای یا آقای منتجب‌نیا، علنا از آن شورا حذف شدند. بالاخره آن جریانی که صدایش بیشتر است و هیاهوی بیشتری هم دارد، باعث شد تا ما حذف شویم(با خنده). وقتی فضا تند می‌شود، افرادی مثل ما یا دکتر توفیقی و سیدکاظم اکرمی که مشی میانه داریم، به تدریج به حاشیه می‌‌رویم.
 بنابراین شما برای انتخابات مجلس یازدهم هم قصد رایزنی با شورای نگهبان را داشتید اما به دلیل تفوق جریان رادیکال در شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان، اقدامی نکردید.
بله. البته پیشنهاد خود دکتر عارف این بود که دوباره آن کمیته[رایزنی با شورای نگهبان] فعال شود و حتی نیروهای معتدل و میانه‌رو مسوولیت ستاد انتخابات شورای‌عالی را به دست بگیرند اما علنا دیدیم که این ستاد، دست دوستانی افتاد که تند بودند و چون خودشان هم رد صلاحیت شدند، اطلاعیه دادند که ما اصلا لیست نمی‌دهیم. درست است که بسیاری از نامزدهای ما رد صلاحیت شدند اما تیپ‌‌‌هایی مثل آقای مجید انصاری یا مرحوم راه‌چمنی باقی ماندند و آنهایی که در تهران تایید صلاحیت شدند، نسبت به نفرات لیست امید در مجلس دهم، ضعیف‌‌‌تر نبودند. با وجودی که شورای‌عالی اصلاحات اعلام کرد که احزاب اصلاح‌‌‌طلب خودشان می توانند آتش به اختیار لیست بدهند، وقتی ما لیست دادیم، برخی شروع به تخطئه ‌کردند و گفتند که اینها اصلاح‌طلبان حکومتی‌اند و دنبال جایگاه و صندلی هستند؛ خب! اگر دنبال صندلی بودیم، مجلس دهم هم صندلی داشت و کسانی که برای مجلس یازدهم لیست دادند هم می‌خواستند روی همان صندلی بنشینند(با خنده). با تندشدن فضا در میان اصلاح‌طلبان، کانال رایزنی با شورای نگهبان هم بسته شد و از این بابت، جریان اصلاحات ضرر کرد.
الان چرا اصلاح‌طلبان دوباره برای انتخابات فعال شده‌اند؟
بر اساس تحلیل نیروهایی مثل آقابهزاد نبوی که معتدل‌‌‌تر هستند و بر اساس اینکه بسیاری از احزاب اصلاح‌‌‌طلب تاکید دارند که نباید انتخابات را کنار بگذاریم، نهاد اجماع‌ساز ایجاد شد؛ البته الان دقیقا نمی‌توانیم بگوییم که چه تصمیمی قرار است در این نهاد گرفته شود. این نگرانی وجود دارد که اصلاح‌طلبان در صورت رد صلاحیت نامزد‌‌‌‌های اصلی جریان اصلاحات -هرچند هنوز نامزدهای اصلی و فرعی مشخص نشده‌اند- مثل مجلس یازدهم کلا کنار بکشند. در مقابل، نیروهای معتدل و وفادار به انتخابات اعلام کرده‌اند که ما کنار نمی‌کشیم. ما تلاش داریم تا قبل از تایید صلاحیت‌ها، صحبتی از نامزد اصلی و فرعی نکنیم و...
اصلی و فرعی، یعنی نامزد اصلاح‌‌‌طلب یا نامزد ائتلافی.
بله؛ اصلاح‌‌‌طلب و میانه. باید بعد از جریان تایید صلاحیت‌ها و با توجه به نفرات باقیمانده، درباره نوع ورود به انتخابات تصمیم بگیریم؛ البته اصلاح‌طلبانی که تند هستند و فکر می‌کنند که این روش جواب نمی‌دهد، معتقدند که قبل از تایید صلاحیت‌ها، یعنی بلافاصله پس از عید، باید کاندیدای اصلاح‌طلبان قطعی و بعد به شورای نگهبان اعلام شود که در صورت تایید صلاحیت این گزینه، جریان اصلاحات حاضر به حضور در انتخابات خواهد شد؛ این نگرانی وجود دارد که عده‌‌‌ای بخواهند شورای نگهبان را در عمل انجام‌شده قرار بدهند؛ البته نیروهای معتدل مثل آقایان نبوی، مرعشی و کمالی تلاش دارند تا موقع تایید صلاحیت‌ها، اعلام کاندیداهای قطعی‌شده را عقب بیندازند؛ در این صورت اگر فرضا سه نفر از اصلاح‌طلبان تایید شدند، می‌شود درباره نامزدهای اصلی و فرعی سخن گفت و سیاست ائتلاف یا غیرائتلاف را پیش برد. نیروهای معتدل تلاش دارند تا هم لابی شورای نگهبان را حفظ کنند و هم از آن طرف، سعی دارند صندوق‌ها به ضرر اصلاحات از دست نرود.
شانس فردی مثل علی لاریجانی برای جلب اعتماد نهاد اجماع‌ساز اصلاحات، چقدر است؟
فعلا زود است بخواهیم در این‌باره صحبت کنیم. فعلا از طرف ایشان درخواستی برای اینکه به سمت ائتلاف برویم، وجود نداشته است. اگر ایشان به سمت ما بیاید و ما هم به این نتیجه برسیم که از افراد خودمان کسی زمینه حضور ندارد، نهاد اجماع‌ساز اصلاحات شاید در روزهای آخر از ایشان حمایت کند؛ البته به شرطی که ایشان حاضر به رعایت قوانین ائتلاف باشد، نه اینکه مثل آقای روحانی رای بیاورد و بعد بگوید که من به هیچ دسته و گروهی تعلق ندارم.
الان غالب اصلاح‌طلبان تصریح دارند که دیگر نباید سیاست حمایت از گزینه ائتلافی تکرار شود؛ شما هم اینطور فکر می‌کنید؟
الان بیشتر رویکرد این است که سرمایه خودمان را پای خودمان خرج کنیم. در اتخاذ این سیاست(دوری از سیاست ائتلاف)، عملکرد دولت دوم آقای روحانی تاثیرگذار بوده است؛ البته الان اگر به سال 92 برگردیم، دوباره همان تصمیم یعنی حمایت از روحانی را می‌گیریم و از این بابت اصلا پشیمان نیستیم. الان هم برخی دوستان می‌گویند که باید به سمت یک چهره اصلاح‌‌‌طلب برویم؛ من هم قبول دارم اما اصلاحات اساسا امری اقتضائی است، یعنی امکان دارد که ائتلاف صورت بگیرد. در بسیاری از کشورها مثل ایتالیا، آلمان و فرانسه دولت‌های ائتلافی سر کار می‌آیند. به نظر من، آن چیزی که در دولت آقای روحانی رعایت نشد، اصل ائتلاف بود. ائتلاف یعنی جریان‌‌‌‌های مختلف سیاسی به نسبت رای خود در انتخابات، در دولت حضور پیدا کنند؛ آقای روحانی اصل ائتلاف را رعایت نکرد و مصاحبه‌‌‌‌های برخی افراد نزدیک به ایشان مثل آقای واعظی که مدام به اصلاح‌طلبان می‌گوید: «اصلا می‌خواستید از نامزد خودتان حمایت کنید» هم موجب تشدید اختلافات شد.
پس شما می‌فرمایید اصلاح‌طلبان در گام اول قصد دارند از گزینه‌‌‌ای تماما اصلاح‌‌‌طلب حمایت کنند اما اگر فضا فراهم نشد، به سیاست ائتلافی گرایش می‌‌یابند.
بله؛ البته ائتلاف به معنی واقعی نه اینکه مثل دولت آقای روحانی کنار بکشیم و چک سفید امضا به ایشان بدهیم؛ این اصلا روش سیاسی نیست. البته در ایران چون حزب قوی نداریم، وقتی فردی رای می‌‌آورد دیگر جواب تلفنش را هم نمی‌دهد. مشکل ما به خاطر این است که اساس انتخابات در ایران حزبی نیست؛ در انتخابات حزبی، اصل ائتلاف رعایت می‌شود.
آقای ظریف را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آقای مرعشی اخیرا در گفت‌وگویی اعلام کرد که گزینه اول نهاد اجماع‌ساز برای انتخابات، آقای ظریف است.
نه، نهاد اجماع‌ساز که فعلا اقدام به رای‌گیری نکرده است. آقای ظریف یکی از گزینه‌‌‌هایی است که می‌شود روی او کار کرد. ایشان به لحاظ ارتباطاتی که توانست با دنیا ایجاد کند، وزیر خارجه موفقی بوده است اما خودشان هم گفته‌اند که من در مدیریت داخلی کار نکرده‌ام. ایشان ویترین خوبی برای جمهوری اسلامی در حوزه سیاست خارجی است اما آیا می‌تواند داخل را هم جمع کند؟ به نظر من، مدیریت داخلی مهم‌‌‌تر از مدیریت خارجی است چون اگر داخل را نتوانیم جمع کنیم، سیاست خارجی جواب نخواهد داد.
آقای محسن هاشمی را چگونه می‌‌بینید؟
ایشان که هنوز به طور جدی مطرح نیستند و بعید هم می‌دانم که به طور جدی بخواهند بیایند. آقای ظریف با توجه به اینکه کار کرده و زبان دنیا را می‌داند، نسبت به آقای هاشمی جدی‌‌‌تر است و در ضمن زمینه بیشتری هم دارد.
آقای جهانگیری چطور؟
آقای جهانگیری در مقایسه با همه این اسامی، مدیریت کلان اجرایی بیشتری داشته است. ایشان سال‌ها در دولت‌‌‌‌های مختلف استاندار، وزیر و معاون اول رییس‌جمهوری بود. من در جلسه‌‌‌ای که با ایشان داشتم و جویای حضورشان در انتخابات شدم، گفتند که شرایط برای حضور فعلا مهیا نیست.
از چه نظر شرایط مهیا نیست؟
بالاخره ایشان در انتخابات 96 حضور داشت و از آقای روحانی حمایت کرد و الان ترکش برخی موارد مثل عدم‌موفقیت دولت در حوزه کنترل نرخ ارز، طبیعتا به ایشان هم اصابت می‌کند.
آقای عارف را چطور می‌‌بینید؟
ایشان هم فرد باتجربه‌‌‌ای است و در مقایسه با بقیه، ارتباطش با بدنه نظام و شخص مقام معظم رهبری قوی‌‌‌تر و بهتر است. اما وضعیت آقای عارف در بدنه جامعه با توجه به اینکه عملکرد مجلس دهم به خصوص فراکسیون امید را عمدتا به ایشان منتسب می‌کنند، چندان مناسب نیست؛ البته آقای عارف در مجلس، شاید اقدامات خوبی هم صورت داده باشد اما به درستی به مردم منتقل نشده است. از طرفی تصور می‌کنند که نماینده خوب، نماینده‌‌‌ای است که بیشتر سر و صدا کند و بیشتر توییت بزند که آقای عارف اینطور نبود. اگر شرایط مهیا شود، آقای عارف هم می‌تواند یکی از گزینه‌‌‌‌های مناسب باشد. الان واحدهای انتخاباتی بنیاد امید ایرانیان در شهرهای مختلف فعال شده و اگر شرایط مساعد باشد، خود آقای عارف آماده حضور است.
آقای عارف از اینکه خاتمی بار دیگر به او نامه کناره‌گیری بزند، می‌ترسد؟
نمی‌ترسد اما برداشت من این است که آقای عارف احساس می‌کند فضای حاکم بر نهاد اجماع‌ساز اصلاحات، چندان با او همراه نیست و در مجموع منتظر است ببیند فضا به کدام سمت می‌‌رود. فضای نامناسبی که در جامعه و حوزه عمومی نسبت به نیروهای معتدل و میانه‌رو ایجاد شده، شامل آقای عارف هم می‌شود و شاید از این منظر، آقای عارف نفر اول باشد؛ مثلا جامعه می‌گوید که مجلس دهم چه کار کرد؟ به نظر من، افرادی که مسوولیت داشتند، نتوانستند اقدامات خوب مجلس دهم را به مردم منتقل کنند و از آن طرف، افرادی در میان مردم تابلودار مجلس دهم شدند که بیشتر توییت می‌زدند و سروصدای بیشتری داشتند؛ الان پیشانی مجلس دهم، همین چند نفر پُرهیاهو هستند تا آقای عارف.
درست است که بسیاری از نامزدهای ما رد صلاحیت شدند اما تیپ هایی مثل آقای مجید انصاری یا مرحوم راه‌چمنی باقی ماندند و آنهایی که در تهران تایید صلاحیت شدند، نسبت به نفرات لیست امید در مجلس دهم، ضعیف تر نبودند 
به عنوان بحث پایانی، درباره ایده تشکیل «فراکسیون قبل از دوم خرداد» هم صحبت کنیم. آقای رسول منتجب‌نیا چندی پیش اعلام کرد که جنابعالی در پی ایجاد این فراکسیون هستید. هدف از تشکیل این فراکسیون چیست؟
داخل اصلاحات جریانی وجود دارد که قبل از دوم خرداد سال 76 ، به چپ خط امامی شهره بود. اختلافاتی که درباره نوع رویکرد به انتخابات وجود دارد، در واقع اختلاف میان چپ‌‌‌‌های خط امامی و جریانی است که پس از انتخابات هفتم ریاست‌‌جمهوری، اصلاح‌‌‌طلب خوانده شد. چپ‌‌‌‌های خط امامی، خود را بیشتر به چارچوب‌‌‌‌های قانون اساسی و چارچوب‌‌‌‌های فکری حضرت امام متعهد می‌‌داند. خدمت مقام معظم رهبری هم عرض کردم که من در تمام سفرهای خارج از کشور خود از جمله در سوئد و آلمان، همواره از اصول حضرت امام که در دوره حیات ایشان پخته شد، دفاع کرده‌ام و چپ خط امامی هم خود را متعهد به این اصول می‌داند. اینکه با آقای مومن یا با آقای یزدی می‌‌نشینیم و چند ساعت مباحثه می‌کنیم، به این خاطر است که ایشان یا بقیه بزرگان نظام، کماکان ما را نه با‌عنوان اصلاح‌‌‌طلب جدید بلکه با عنوان همان چپ‌‌‌‌های خط امامی که سابقا می‌شناختند، در ذهن دارند و می‌‌شناسند. ما چپ‌‌‌‌های خط امامی همچنان معتقدیم که نظام جمهوری اسلامی ایران باید با همان چارچوب‌‌‌‌های انقلابی و بر اساس اصول حضرت امام، شناخته شود.
این چپ‌‌‌‌های خط امامی چگونه قرار است متشکل شوند؟
ما نمی‌خواهیم این جمع را از دست بدهیم و قصد داریم تا مواضع چپ خط امامی را تقویت کنیم. چپ خط امامی تلاش دارد تا روابط خود، هم با بیت‌رهبری و هم با مراجع را حفظ کند و در مواردی نیز که جریان‌‌‌‌های تندرو فرضا در سال 88 تلاش ‌کردند مردم را به خیابان‌ها بکشانند، هیچ‌جا نامی از این مجموعه نمی‌بینید.
آیا در پی ایجاد یک تشکل رسمی با مجوز وزارت کشور هستید؟
ممکن است به آنجا هم برسیم. تا الان که حدودا دو سال از آغاز جلسات ما در تهران و در قم می‌گذرد، مواردی را نیز به عنوان اساسنامه نوشته‌ایم تا بتوانیم جریان چپ خط امام را احیا و رسمی کنیم، منتها به دلیل عملکرد برخی روحانیون و برخی افراد در حکومت، افرادی هستند که نسبت به برخی اندیشه‌‌‌‌های حضرت امام ؟ره؟تشکیک پیدا کرده‌اند.
افق نگاه جریان چپ خط امام چیست؟ به کجا قرار است برسید؟
فعلا حفظ محورهای اصلی و اساسی انقلاب یعنی آن مواردی که حضرت امام؟ره؟ مطرح ‌کردند را مدنظر داریم.
مثلا؟
پایبندی به مردم و جمهوریت، حساسیت نسبت به فساد، حساسیت نسبت به تسلیم‌شدن در برابر غرب و توزیع عدالت آنچنان که حضرت امام؟ره؟، انقلاب اسلامی را انقلاب پابرهنگان نامیدند.
من احساس می‌کنم که چپ خط امامی در پی اعاده حیثیت در برابر جریان روشنفکری اصلاحات است که تقید کمتری نسبت به ارزش‌های امام دارد و نسبت به غرب، سازش‌پذیر است.
البته ما ضد غرب نیستیم اما گاهی مواضع اصلی انقلاب کلا فراموش می‌شود.
اگر «فراکسیون قبل از دوم خرداد» که در پی احیای اندیشه‌‌‌‌های چپ خط امامی است، شکل بگیرد، نسبتش با جریان اصلاحات چگونه خواهد شد؟
جریان اصلاحات با اندیشه‌‌‌‌های چپ خط‌امامی، چندان زاویه‌‌‌ای ندارد؛ البته الان در جریان اصلاحات روش‌‌‌‌های تند که بیشتر به تفکرات ملی-مذهبی‌ها نزدیک‌‌‌تر است، دارد غالب می‌شود که ما با این مساله زاویه داریم.
 یعنی با روش لیبرالی زاویه پیدا می‌کنید؟
بله. ما سعی کرده‌ایم که مواضع خط امامی خود را حفظ کنیم چون معتقدیم که محور انقلاب اسلامی دیدگاه‌‌‌‌های امام بود، نه تفکرات ملی‌گرایانه، چون تفکر ملی‌گرایی در نهایت ممکن است به پان‌ترکیسم هم برسد. من در سمینارهای مختلف همچنان از اصول اندیشه‌‌‌ای امام دفاع می‌کنم چون تصور می‌کنم آن چیزی که الان دارند به نقل از حضرت امام می‌گویند، اصلا مراد ایشان نبوده است. متاسفانه آقایانی که تریبون داشته‌اند و عرصه را بر سایر تفکرات تنگ ‌کردند، همه چیز را به حساب امام می‌‌گذارند. اصول و چارچوب‌‌‌‌های امام‌خمینی؟ره؟ به عنوان چهره‌‌‌ای که به جهان سوم شخصیت داد و توانست از ملت‌‌‌‌های مستضعف نیرویی در برابر تهاجم غرب و قدرت حاکم بسازد و منطقه را به حرکت وادارد، به تدریج در اثر گفتمان‌‌‌‌های ملی‌گرایانه یا انحراف‌‌‌‌های تندروانه، زیر سوال رفته و دچار استحاله شده است. ما تلاش داریم که اصول امام و انقلاب اسلامی را دوباره احیا کنیم.
چه گروه‌‌‌هایی قرار است عضو این فراکسیون باشند؟
بعضی افراد عضو در مجمع روحانیون مبارز یا بعضی افراد عضو در مجمع محققان و مدرسان حوزه علمیه قم یا افرادی که خارج از هرگونه تشکیلاتی هستند اما به آرمان‌‌‌‌های اساسی امام و انقلاب پایبندی دارند، در این جمع قرار خواهند گرفت. 
پس در آینده نزدیک باید شاهد احیای چپ دهه 60 در جریان اصلاحات باشیم.
البته اینکه می‌گویید چپ دهه 60، نه اینکه بخواهیم به عقب بازگردیم بلکه ما در پی احیای ارزش‌ها و خواسته‌‌‌‌های امام و انقلاب هستیم. ​​​​​​

http://www.sepahannews.ir/fa/News/244898/فعال-اصلاح-طلب--ما-را-به-بستن-با-حکومت-متهم-می‌کنند
بستن   چاپ