تصویر مردی که پای اصول ایستاد
مقالات
بزرگنمايي:
پیام سپاهان - صبح نو /متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
محمد عنبرسوز/ یکی از آثار خوشساخت و محبوب حاضر در چهلودومین دوره جشنواره فیلم فجر که توانست به پدیده مهمترین رویداد سینمایی ایران در سال 1402 تبدیل شود، «پرویزخان» به نویسندگی و کارگردانی علی ثقفی و تهیهکنندگی عطا پناهی است؛ اثری در گونه بیوگرافی ورزشی که به واسطه مختصات ساختاری قابل توجهش، میتواند فیلمی پرمخاطب و امیدوارکننده باشد.
«پرویزخان» که علاوه بر بخش نگاه نو، در رقابت سودای سیمرغ (بخش اصلی) جشنواره فیلم فجر هم حضور داشت، توانست با نامزدی در 9 رشته بهترین جلوههای ویژه بصری (هادی سلامی)، بهترین کارگردانی اول (علی ثقفی)، بهترین بازیگر نقش اصلی مرد (سعید پورصمیمی)، بهترین فیلمنامه (علی ثقفی)، بهترین فیلم (عطا پناهی)، بهترین کارگردانی (علی ثقفی) و بهترین طراحی صحنه (محسن خدابخشی)، از موفقترین آثار جشنواره اخیر لقب بگیرد. علاوه بر این، اولین فیلم بلند علی ثقفی توانست دو سیمرغ بلورین بهترین تدوین برای حسن حسندوست و بهترین فیلم اول برای عطا پناهی را نیز از آن خود کند. دیپلم افتخار جشنواره که اغلب بهعنوان دلجویی به هنرمندانی اهدا میشود که دستشان از سیمرغ بلورین خالی مانده، در شرایطی به علی ثقفی برای نگارش فیلمنامه «پرویزخان» تعلق گرفت که خودش به اندازه یک سیمرغ مجزا ارزش دارد؛ زیرا در این دوره از جشنواره، سیمرغ بهترین فیلمنامه اصلا اهدا نشد.
«پرویزخان»، پس از درخشش در جشنواره فیلم فجر، گام به اکران نوروزی گذاشت و تاکنون فروشی نزدیک به سه میلیارد تومان را به ثبت رسانده است. این فیلم که توسط سازمان هنری رسانهای اوج و با همکاری وزارت ورزش و جوانان ساخته شده، از بهترین محصولات سازمان اوج بهشمار میرود؛ زیرا برخلاف تصور عمومی درباره تولیدات این سازمان، «پرویزخان» اهل بزرگنمایی یا شعار دادن نیست؛ برعکس، شخصیتهای منفی فیلم «پرویزخان» برخی مسئولین به اشتباه میخواهند همه چیز را سیاسی تفسیر کنند.
فیلم علی ثقفی و عطا پناهی در اغلب مؤلفههای فنی و هنری خود، از سر و شکل یک فیلم استاندارد برخوردار است و به واسطه همین ساختار مستحکمش، میتواند عواطف مخاطب را درگیر کند؛ زهی سعادت که این عواطف از جنس احساسات ملی مخاطبان باشد. فیلمنامه «پرویزخان» با موقعیتهای خوبی که میسازد و انسجام روایی قابل توجهش، به نقطه قوت این اثر تبدیل میشود. در واقع فیلمنامه «پرویزخان» چند گام از اجرای آن جلوتر است؛ هرچند که اجرا هم ضعیف قلمداد نمیشود؛ اما فیلمنامه در دوران کمیاب شدن سناریوهای قدرتمند، بسیار دقیق و جذاب به رشته تحریر درآمده است. متن خوب «پرویزخان» میتواند شخصیت اصلی را بهخوبی برای مخاطب همدلیبرانگیز کند و همزمان اجازه ندهد ضرباهنگ فیلم دچار افت شود.
قصه فیلم «پرویزخان» در یکی از برهههای تاریخی فوتبال ایران در دهه شصت روایت میشود؛ جایی که چهارده بازیکن نامدار تیم ملی فوتبال ایران، با امضای نامهای علیه پرویز دهداری، خواستار عزل او میشوند و از بازی برای تیم ملی استعفا میدهند. شرایط اما به شکل دیگری رقم میخورد و پرویز دهداری، مرد عملگرا و اخلاقمدار فوتبال ایران، تصمیم میگیرد تیم ملی را با تکیه بر استعداد بازیکنان جوانی که خودش پیدا میکند، بازسازی کند. از اینجاست که روند تشکیل تیم ملی آغاز میشود و پیام مبارزه با بازیکنسالاری (موضوعی که امروز هم در فوتبال ایران دغدغه است) را به کل کشور مخابره میکند.
اساسا سینمای ایران در طول دهههای اخیر، فیلمهای فوتبالی زیادی را به خودش ندیده و اکثریت قریب به اتفاق آثار تولید شده در این گونه سینمایی نیز فیلمهایی نزدیک به فاجعه بودهاند. آخرین تجربه سینمادوستان ایرانی از تماشای فیلمی مشابه، به دو سال قبل بازمیگردد؛ جایی که مرتضی علی عباس میرزایی با فیلم «بیرو» که پرترهای ورزشی درباره زندگی علیرضا بیرانوند، دروازهبان تیم ملی، راه پرده نقرهای را پیش گرفت. «بیرو» اما با اینکه در میان درامهای ورزشی، اثری آبرومند به شمار میرفت، در تصویر کلی سینمای ایران یک فیلم ضعیف بود که نهایتا میتوانست گروهی از مخاطبان نوجوان را سرگرم کند.
در «پرویزخان» اما ماجرا به شکلی کاملا متفاوت پیش میرود. پرداخت مناسب و عمیق شخصیت پرویز دهداری به نحوی است که او را از تبدیل شدن به یک تیپ خنثی و قابل پیشبینی دور میکند. در عوض، با مردی پیچیده و درونگرا سروکار داریم که در عین پایبندی به اصول و حتی اصرارهای کهنسالانهاش، برای منافع ملی دست به عقبنشینی استراتژیک میزند و انعطاف جذابی را از خودش بروز میدهد که در درام کارکرد مهمی دارد؛ هرچند که در برخی برشهای فیلم، ابهاماتی باقی میمانند که میتوان گفت این ابهامات ناشی از تردیدهای درونی کاراکتر پرویز دهداری و برای پرهیز از خطر مقوایی شدن شخصیت، ضروری هستند. سعید پورصمیمی در نقش مرحوم پرویز دهداری، بهترین بازی عمرش را به نمایش نگذاشته؛ اما با اجرای سرحال و دقیق خود میتواند شمایل یک چهره مورد احترام عمومی را رنگآمیزی کند. مهمتر از بازی پورصمیمی، این است که دوربین «پرویزخان» ارتباط متناسبی با قهرمان قصه برقرار میکند و بهمثابه مدیوم پویایی که وظیفه تضمین ارتباط برقرار کردن بیننده با قهرمان قصه را دارد، فعالانه وارد عمل میشود تا شخصیت اصلی سمپاتیک و قابل درک جلوه کند.
بهترین لحظات «پرویزخان» به تدوین موازی زمین مسابقه فوتبال و میدان جنگ مربوط است؛ جایی که فیلمساز میتواند بدون حتی یک جمله شعاری، دغدغه ملی خود را جلوی دوربین ببرد و داستانش را با پختگی هرچه تمامتر به سینما تبدیل کند. اساسا این نکته یکی از مهمترین نقاط قوت «پرویزخان» است؛ فیلمی که شخصیت اصلی آن به جای شعار دادن درباره وحدت ملی، از ضمیر «ما» استفاده میکند.
دو دسته انتقاد به ساختار اجرایی «پرویزخان» وارد است. نخستین مورد، به ریزهکاریهای فوتبالی مربوط است که بعضا توسط فوتبالیستهای پیشکسوت یا طرفداران پروپاقرص و نکتهسنج فوتبال مطرح میشوند. مسامحتا اما میتوان از این موارد چشمپوشی کرد؛ زیرا «پرویزخان» اساسا به دنبال روایتی که مو به مو منطبق بر واقعیت باشد، نیست؛ همانطور که طیف گستردهای از مخاطبان سینما هم آنقدر فوتبالی نیستند که انتظار داشته باشند یک ماجرای فوتبالی در دهه شصت، دقیقا به همان شکلی که در واقعیت رخ داده، روی پرده سینما نقش ببندد.
اولویت اصلی سازندگان «پرویزخان» و مخاطبان این اثر درام، به معنی دقیق کلمه است و به نظر میرسد درام مورد بحث به خوبی شکل گرفته و حتی میتواند فیلمسازان دیگر را برای ورود به این گونه سینمایی منحصربهفرد ترغیب کند.
دومین انتقاد مهمی که میتوانیم به «پرویزخان» وارد کنیم، کیفیت پایین و طولانی بودن پلانهای داخل زمین فوتبال است. بدبختانه هرچقدر که دوربین «پرویزخان» در سکانسهای دیگر، سینمایی و جذاب عمل میکند، در زمین فوتبال به دوربین یک فیلمساز ناآشنا به قواعد سینما میماند که مشغول تولید سریالی ساده برای تلویزیون است. این قطعه از پازل «پرویزخان»، علاوه بر ضعفهای بصری غیرقابل چشمپوشی، بسیار طولانی است؛ بهطوریکه حتی تدوین موازی با میدان جنگ و کاتهایی که به فیلم واقعی بازی فوتبال تیمهای ایران و کویت یا پلانهای کابین گزارشگری میزند هم نمیتوانند ضعفهای این بخش مهم از فیلم را پوشش دهند.
در مجموع، «پرویزخان» به واسطه انتخاب متفاوت و مبتکرانهاش، فیلمنامه خوشریتم و دقیقش، بازسازیهای دشوار و جذابش و مهمتر از همه، قصهگویی بیتکلفش که ریشه در واقعیت دارد، میتواند انتخاب مناسبی برای دوستداران سینمای ایران باشد؛ اثری که به هیچ وجه خستهکننده نیست و وقت مخاطب را هدر نمیدهد.
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/841360/