مکث، آن سویِ عکس
چهارشنبه 1 خرداد 1398 - 10:35:34 AM
ایسنا
|
|
پیام سپاهان - عکسم بگیر، عکسم بگیر و جاودانم کن. عکسم بگیر، عکسم بگیر و فراموشم نکن، ای امانالله طریقی... ظهر آخرین روز اردیبهشتماه، مستند «هالیوود اصفهان» به همت کانون فیلم و عکس و جهاد دانشگاهی اصفهان، سر از تالار شهید آوینی دانشگاه درآورد و نام عکاسِ نقاش اصفهان را، 18 سال بعد از درگذشتش، دوباره بر سر زبانها انداخت. محمود حشمتی نژاد، نقاش و دوست دیرینه امانالله طریقی که برای بررسی تاریخی توصیفیِ نقاشیهای او به جمع کارگردان، تهیهکننده و منتقد جمع پیوسته بود، بعد از وقفهای که به احترام همگامی با تکنولوژی ایجاد شد، قرائت متن پاورپوینتش را آغاز کرد: «امانالله طریقی، نقاش، عکاس و مدرس نقاشی سال 1302 در محله احمدآباد اصفهان به دنیا آمد. او در هنرستان هنرهای زیبا تحت آموزش آقای بهادری و نورمحمد خان معیری قرار گرفت و به یکی از دانشجویان سرآمد هنرستان تبدیل شد. *طریقی، در نگارگری از رضا عباسی و بهزادی و در تکنیک رنگ و روغن از کمالالملک پیروی میکرد. همچنین از سبک و سیاق نقاشی غربی نیز بهرهبرداریهایی داشت. *امانالله، اگرچه به عکاسی روی آورد اما هیچگاه از نقاشی دست نکشید. در دهه 30 روش خود را یافت و به آن قوام بخشید. در کار طریقی، بازنمایی واقعیت با تصویر کردن اشیا، انسان و حیوانات بدون کموکاست است و وضوح شبیهسازی، اثرش را از واقعگرایی به واقعنگاری میرساند. *او در دهه بیست، بسیار پر جنبوجوش بود، بعد از ازدواج و تأسیس عکاسخانه هالیوود در سال 1325 به طراحی دکور تماشاخانه و عکاسی تئاتر پرداخت و با هنرمندانی چون ارحام صدر، رجایی و فرهمند همکاری داشت. سال 70 نیز به امریکا رفت و رنگ و روی آثاری که در آن برهه کشیده، بهخوبی حس دلتنگی برای وطن را به مخاطب القا میکند. *طریقی، اثر را از آن خود میکرد و واقعنگار بودن او، کارش را از دیگر اقران، تمیز میبخشید.» سپس، فرشاد احمدی، مستندساز، حس خود را درباره مستند «هالیوود اصفهان» چنین بیان کرد: «این فیلم یکی از بهترین مستندهای ساختهشده توسط حامد قصری است که هماهنگی بین تدوینگر، کارگردان و تصویربردار در آن، بیتکلف شکلگرفته و مخاطب را به شناختی سطحی و عمقی از سوژه میرساند تا جایی که ما را با دیدن این فیلم، به درون امانالله طریقی میبرد. *طریقی، پشت همه عکسهایی که به رسم یادگار میگرفته، مینوشته: «عکس میگیرم که فراموش نشوم» و شاید بتوان ذات این فیلم را نیز در همین یک جمله جست و خلاصه کرد. *مهمترین سکانس فیلم از دید من، آنجاست که نشان میدهد این هنرمند حین روتوش عکسها موسیقی سنتی ایرانی و سمفونیهای غربی را گوش میکرده و میگریسته. بهزعم من، این، کلید ورود به دنیای طریقی است. هنرمندی که مانند مجسمهسازها و نقاشها و شاعرها، از جوشش درونی خود مایه میگیرد. میچرخد و میگردد تا آنِ سوژه را برای ثبت، پیدا کند و بعد، در روتوش، عکاسی را با نقاشی پیوند میدهد، درحالیکه میداند، هم خودش و هم صاحب آن عکس، روزی چهره در نقاب خاک خواهند کشید. موسیقی سنتی ایرانی سرشار از حس فراق است و سمفونیهای غربی، بنمایههای عمیق فلسفی دارند. ترکیب این حسها، در وجود مردی که «انسان» برایش مهم است منجر به خلق یک اثر هنری قابلستایش، در قالب عکس میشود. *طریقی، بهار، فروزانفر و بسیاری از چهرههای آن دوره، گرایشهایی عرفانی ایرانی داشتهاند؛ بهطوریکه احترام عمیق به انسان و رابطه بین انسانها که «رفاقت» تعریف میشود، برای آنها مهم بوده و این حس، در دهه چهل، تحت تأثیر فضایی که چپها ایجاد کرده بودند، جای خود را به خشمی سیاسی در وجود هنرمندان آن دوره میدهد. به همین دلیل اخلاق فردی مثل جلال آل احمد با افرادی چون بهار و فروزانفر تفاوت دارد. *همه این بزرگان، آدمی را داشتهاند که با او به این جریانِ رفاقت پسندِ انسان دوست و مهرگرا، وصل میشدهاند و در زندگی امانالله طریقی، این شخص کسی نیست جز عبدالحسین سپنتا که در فیلم هم بهخوبی به آن اشاره شده است.» حامد قصری، نویسنده و کارگردان مستند «هالیوود اصفهان» نیز گفت: «17 ساله بودم که با امانالله طریقی آشنا شدم. دو سال بعد، او به بیماری فراموشی مبتلا شد و من همواره حس میکردم که حق این مرد آنطور که باید ادا نشده و باید این فراموشی را به نحوی جبران کنم. به همین دلیل تصمیم به ساخت مستندی درباره آقای طریقی گرفتم و خوشبختانه، این کار به همت داریوش طریقی، که بعد از 55 سال به خاطر پدرش، چهارباغ و عکاسخانه هالیوود، از دالاس به اصفهان برگشته بود، ساخته شد. مستندی با 18 شخصیت، که طی دو ماه ضبط شده و تدوین و صداگذاری آن هنوز نهایی نشده است. *کارگردان مستند، در کشور ما باید همزمان هم پژوهش کند، هم روایت کند، هم با فیلمبردار و تدوینگر هماهنگ شود، هم تدارکات و جلسات را هندل کند، هم رابط تهیهکننده و سرمایهگذار باشد و درمجموع، اینهمه بار از او یک اسطوره خستگیناپذیر میسازد. حالآنکه من هم گاهی خسته شدهام و با خودم گفتهام دیگر هیچ کاری انجام نمیدهم اما با دیدن مخاطبان، قوت و قدرتی دوباره گرفتهام. *من روی تاریخ شفاهی تعصب دارم و خواندن کتابهای «مصاحبه در مستند» و «عکاسی خلاق» را به آنها که به این حوزه علاقهمندند توصیه میکنم. *قرار بود بیست دقیقه از این فیلم در اکران کم شود! اما فیلم من سیاسی نیست و اجازه کم شدن فریمی از آن را به هیچکس نمیدهم ولو اینکه دیگر، هیچوقت، مجوز پخش دریافت نکند؛ چون اصفهان را و عکاسی را و طریقی را، دوست دارم.» محمدعلی میاندار، هنرمند پیشکسوت تئاتر و یکی از شخصیتهایی که در مستند «هالیوود اصفهان» با او درباره امانالله طریقی گفتگو شده بود هم، همانجا از روی همان صندلی ردیف سوم، میاندار میدان شد و گفت: «معمولا کارگردان، نسبت به شخصیتی که مستندی درباره او میسازد، حس قهرمان پردازی و اسطورهسازی پیدا میکند. *چندی پیش، مستندی درباره زاون قوکاسیان دیدم که در آن هم این حس فریاد میزد. زاون دوست من بود، رفیق من بود. داد میزد، عصبانی میشد، تخریب میکرد، شاد هم بود. هنرمندان را تهران به اصفهان میآورد، فضاهای جالبی را خلق میکرد اما نقطهضعفهایی هم داشت و گاهی واقعاً ما را میرنجاند. زاون، دعوا میکرد، قهر میکرد، آشتی هم میکرد اما در مستند، فقط ویترینی از او به نمایش درآمد. مستند طریقی هم چنین است. من پیش آقای طریقی دوره رفتهام. او در کار خود فوقالعاده بود اما گاهی تخریب هم داشت و آدمها را تحمل نمیکرد. خدا رحمتش کند. *در مستند، هم باید انسانیت و محبت را دید و هم خشم و خروش را. این قهرمان سازیها یکی از بزرگترین لطمههایی است که ادبیات ما، به تاریخ ما زده و اجازه نداده بتوانیم تحلیل درستی از زشت و زیبای امور داشته باشیم. *حامد قصری چقدر به دنیای امانالله طریقی نزدیک شده؟ استادی که فقط ارزشها را مد نظر قرار داشت و استادی که هنرش را دیر یاد میداد، همزمان دیده است؟ در همین مستند میبینیم که نقاشی پسر او، داریوش طریقی، در اصفهان رتبه کسب میکند اما پدر به او میگوید حق نداری راه مرا ادامه بدهی و او دیگر هیچوقت نقاشی نمیکشد. حامد قصری توانسته نشان بدهد که این توصیه چقدر از سر خودکامگی بوده؟ و چقدر از سر دلسوزی پدری که میبیند کسی در کشورش برای هنر ارزشی قائل نیست.» احمدی به میاندار اینگونه پاسخ داد: «من با حرف شما موافقم. مستندی که درباره یک شخصیت مرده یا زنده ساخته میشود، وابسته به این است که کارگردان چقدر بخواهد درباره آن شخصیت قضاوت داشته باشد اما بهترین مستندهای شخصیت، در دو وجه ساخته میشود؛ یا کارگردان شخصیت را دوست دارد و یا از او نفرت دارد. * ایرانیها صاحب 40 هزار دیوان شعر هستند، چون مردمانی احساساتیاند و به قول همینگوی: «پدرم مثل همه آدمهای احساساتی، بیرحم بود.» ممکن است این تناقض، در آقای طریقی هم وجود داشته باشد. * این مثال را فقط یکبار در این جمع میگویم و بس. در کتاب است که مردم، همیشه دور صاحب بن عباد طالخونچه، دانشمند قرن چهارم جمع میشدند و از او سؤال میپرسیدند. وقتی صاحب، به اصفهان نزدیک میشد، رو به مردم میکرد و میگفت: سؤالهایتان را زود بپرسید که چون سواد اصفهان بر من ظاهر گردد، بخل بر من حادث شود و هیچ جوابتان را ندهم! *بااینهمه، گمان نمیکنم این بخل در آقای طریقی وجود داشته باشد، چون همانطور که در مستند هم به آن اشاره شد، او اولین کلاس آموزشی عکاسی را در اصفهان برگزار میکند. اگر هم بخلی هم بوده آقای طریقی بر آن پیروز شده و به دلیل کمالگرا بودن، تصمیم به ارتقای وضعیت عکاسی اصفهان گرفته. طبق تحقیقاتی که انجام دادهام این بخل در یاددهی، در هنرهای سنتی اصفهان نسبت به هنرهای مدرن، مثل موسیقی و تئاتر، بسیار کمتر بوده است. *من هم موافقم که کارگردان باید از لایه حسی سوژه رد شود، در لایه تعقلی فرو برود و همه وجوهات را به تصویر بکشد اما یکی از ایرادات جهان و ذهن بشر، حتی همین زبان قراردادی او، این است که چندوجهی است و پشت آن را نمیتوان به همان کیفیتی که هست دید.» داریوش طریقی، تهیهکننده مستند «هالیوود اصفهان» و فرزند مستعد امانالله طریقی که به ایراد کلام دعوت شده بود نیز، دستهایش را بالا آورد و به ابراز تشکری از حضور حاضران بسنده کرد. او گفت: «عذر میخواهم. من بلد نیستم صحبت کنم» اما چه اهمیتی داشت؟ وقتی سببساز ساخت مستندی شده بود که سخندانان، میتوانند ساعتها بنشینند و درباره آن حرف بزنند.
http://www.sepahannews.ir/fa/News/97439/مکث،-آن-سویِ-عکس
|