دوهزار سال از تاریخ جلوتر بود
شنبه 10 آبان 1399 - 01:11:01
|
|
پیام سپاهان - آشنایی من با کریم اکبری مبارکه دقیقاً به دوهزار سال پیش برمیگردد و برای خودم دلیلی دارم از این حرفی که میزنم. سالیان درازی گذشته از زمانی که من برای بازی در نقش اول «مرگ یزدگرد» انتخاب شدم و کریم اکبری مبارکه هم ایفاگر یکی از نقشها بود و آشنایی نزدیک ما از همین تاریخ شروع شد. واقعاً برایم تأسفبار است وقتی میبینم این آدمهای عزیز یکییکی از دنیا میروند و ما هر روز فقدان یکیشان را تجربه میکنیم. خوب یادم میآید که من تصمیم گرفتم به دلایلی از ادامه همکاری با پروژه «مرگ یزدگرد» انصراف بدهم و تنها کسی که از این ماجرا ناراحت بود و سعی داشت من را از تصمیمام منصرف کند خود کریم بود. بارها با من حرف زد و خواست نظرم را برگرداند اما در نهایت متوجه شد که تصمیم من جدی است و از پروژه در نهایت جدا شدم. او را قبل از این آشنایی نزدیک میشناختم و اسمش را شنیده بودم اما این اولین تجربه در دوستی و همکاری نزدیک ما با هم بود. دقیقاً دو هزار سال پیش. کریم اکبری سرش در لاک خودش بود و تا حد ممکن گزیدهکار بود. در نمایش آخر من «باغ آلبالو» بازی کرد و به جد معتقدم که بازی کردنش از همه دنیا بهتر بود. من دنیا را در قد و قامتی اینچنین مصداقی ندیدهام اما بدون شک و تردید میدانم اگر او را با هر عظمتی در بازی با کل دنیا هم مقایسه کنیم از همه دنیا بهتر بود. همین است که میگویم دو هزار سال پیش با او آشنا شدم. چون او دوهزار سال از زمان خودش جلوتر بود و نباید برای این حرف و گفته دنبال دلیل و برهان خاصی گشت. بگذارید یک بار هم تیاتریها حرفشان را محکم و رسا بزنند. از نظر من او اینگونه بود. دو هزار سال از دوران خودش جلوتر بود و میدانست چه میخواهد و چه نمیخواهد. حس من به کریم اینطور بود. دلیل نمیخواهد که کریم اکبری مبارکه دوهزار سال جلوتر از تاریخ بود. این حس و شناخت من درباره آدمی است که صد درصد درست بود. کریم آدم بزرگی بود و مهربانی و افتادگیاش حد و مرز نداشت. هم بهلحاظ فنی و هم به لحاظ اخلاقی آدمی بود یگانه که شبیه و مانندی نداشت یا اگر دارد آنقدر کم است که رفتن کریم فقدان رفتن این آدمهای یگانه را بیش از پیش مهم و جدی میکند. چه در سینما و چه در تیاتر در اکثر نقشهایی که بازی کرد خوش درخشید و از خودش چهرهای درست مثل آنچه در واقعیت زیست انسانیاش هم بود ارائه داد. هر جا که وارد میشد با خودش هزاران هزار انرژی مثبت میآورد و خندهاش به هر چیزی روح میداد. قبلاً هم نوشتم که همکاران من میگفتند زنجانپور زودتر از همه سر تمرین «باغ آلبالو» میآید اما واقعیت این نبود. کریم بود که از من هم زودتر میرسید و همیشه هم خندهای گوشه لبش داشت و وقتی کار شروع میشد چنان جدیتی از خودش نشان میداد که آدم کیف میکرد. حیف... حیف... آدم چه بگوید که حرفهایش شعاری و کلیشهای نشود. به هر صورت این روزگاری است که ما با آن دست و پنجه نرم میکنیم و همانطور که گفتم هر روز باید منتظر خبری باشیم از رفتن عزیزترینهایمان. نکتهها را جمعبندی کنم و باز هم هزاران باره روی این مسأله تأکید کنم برای آنها که کمتر کریم اکبری مبارکه را میشناسند. او بازیگری بینظیر بود و سالهای سال از دوران خودش جلوتر بود. برای هنرش عرق میریخت و هیچ کم نمیگذاشت. این را هم اضافه کنم که معرفتش را به یادم میآورد: چندی پیش من برای انجام یک عمل جراحی در بیمارستان بستری بودم. یکدفعه در باز شد و دیدم که کریم اکبری وارد شد و تمام موزهای جهان را برای من خریده بود و آورد بیمارستان برای عیادتم. منبع: ایران آنلاین
http://www.sepahannews.ir/fa/News/192480/دوهزار-سال-از-تاریخ-جلوتر-بود
|