پیام سپاهان
محمود فروزبخش در گفتگو با مهر:
حکومت ایده‌آل حاج‌آقا نورالله ولایت فقیه بوده است/ مشروطه اصفهان
سه شنبه 14 مرداد 1399 - 11:43:04
پیام سپاهان - معاون پژوهشی خانه مشروطه اصفهان گفت: دورنمای حکومت مد نظر حاج آقا نورالله به عنوان حکومت ایده آل، همان ولایت فقیه بوده است، زیرا در اندیشه سیاسی ایشان ذاتاً حکومت شاه ظالمانه است.

به گزارش خبرنگار مهر ، چهاردهم مرداد سالروز صدور فرمان مشروطیت است. با وجود گذشت بیش از 115 سال از صدور این فرمان همچنان سخنان بعضاً ضد و نقیضی در این باره وجود دارد. نفس وجود چنین حجم از نظرات نشان دهنده اهمیت این واقعه است. در این میان مشروطه اصفهان، حال و هوای خاص خود را دارد. مشروطه ای با رنگ و بوی دینی که متناسب با سنت مذهبی این شهر است. جلودار این حرکت در این شهر مهم، روحانی برجسته ای به نام آیت الله نجفی مشهور به حاج آقانورالله اصفهانی بوده است. منزل تاریخی این روحانی مجاهد اکنون به خانه مشروطه اصفهان تبدیل شده است.
متن پیش رو گفتگوی ما با محمود فروزبخش، معاون پژوهشی خانه مشروطه اصفهان و نویسنده کتابهای مشروطه ای که تاج نمی‌خواست (درباره زندگی حاج آقانورالله) و حکایت بیداری (درباره زندگی آقانجفی اصفهانی)؛ پیرامون شخصیت حاج آقانورالله و ویژگی‌های مشروطه اصفهان است.
*همان طور که می‌دانید بسیاری از روحانیون مطرح در مشروطه، طرح جامع مشخصی در طول مبارزات نداشتند و به همین علت مشروطه در نزد آنان معنای معینی نداشت. به عنوان اولین سوال بفرمائید دورنمای حاج آقا نورالله به عنوان رهبر مشروطه خواهان اصفهان از مشروطه چه بوده است؟
دورنمای ایشان به عنوان حکومت ایده آل، همان ولایت فقیه بوده است، زیرا در اندیشه سیاسی این بزرگوار، شاه هر چقدر هم که خوب باشد لطف کرده، اما ذاتاً حکومتش ظالمانه است، زیرا حق حکومت از آن خداوند و نمایندگان آن است. پس به صورت نظری حاج آقا نورالله و برادرشان آقانجفی به معنایی از ولایت فقیه اشاره داشته اند، اما با توجه به شرایط آن روز ایران، نظرشان بر حفظ نظام سلطنت بوده است. پس از آن که ایشان برقراری حکومت و لزوم داشتن حاکم را امر بدیهی می‌شمارد معتقد است که آن حاکم باید بر اساس قانون محدود شود. قانونی الهی که به وسیله مشورت پدید آمده است. این‌ها همه تعریفی از مشروطه سلطنتی است. با این توضیحات حمایت از چنین مشروطه ای در چنان زمانه‌ای عین حمایت از اسلام بوده است. پس در نگاه حاج آقا نورالله حکومت مشروطه همان حکومت اسلام است، البته در نهایت حکومت مطلوب، نوعی از ولایت فقیه یا فقهاست.
* آِیا در آنچه گفته شد نوعی از تناقض وجود ندارد؟ اگر حق حاکمیت از آن شاه نیست، پس مشروع دانستن مشروطه سلطنتی نیز بی‌معناست.
در اینجا باید به نظام فقاهتی و اجتهادی حاج آقا نورالله اشاره‌ای داشته باشیم. نظرات ایشان در کتاب مقیم و مسافر آمده است. در آنجا متوجه می‌شویم که نظر ایشان خیلی به میرزای نائینی نزدیک است، البته تفاوت‌هایی نیز دارند، مثلاً قلم نائینی در «تنبیه الامه و تنزیه المله» سنگین و تخصصی است، اما قلم حاج آقا نورالله در مقیم و مسافر به زبان عوام نزدیک می‌شود و اصلاً کتاب با روایتی نزدیک داستان به صورت گفتگویی بیان می‌شود.
هنگامی که خواجه نصیر الدین طوسی با مغول‌ها همکاری می‌کند، هدفش اصلاح بخشی از حکومت است و الا پر واضح است که در نزد چنین عالمی حکومت مغولان نامشروع است
در هر دوی این کتاب‌ها مطلبی بسیاری اسای به نام قدر مقدور لحاظ شده است. مطابق با نگاه قدر مقدوری فقیه مطلوبی را در نظر دارد که البته آن مطلوب قابل پیاده سازی نیست، اما با این وجود حرکت را رها نمی‌کند و تا آن جایی که مقدور است برای برقراری اهداف تلاش می‌کند. ممکن است در ادامه بخشی از اسلام اجرا شود و بخشی از آن معطل بماند. نگاه قدر مقدور همین را تأیید می‌کند و به امید رسیدن به اهداف در آینده پشتیبان برقراری حدی از موفقیت می‌شود.
* آیا این نوع نگاه ابداع این دو شخصیت است یا در تاریخ فقه شیعه سابقه هم داشته است؟
سابقه‌ای طولانی داشته است. هنگامی که خواجه نصیر الدین طوسی با مغول‌ها همکاری می‌کند، هدفش اصلاح بخشی از حکومت است و الا پر واضح است که در نزد چنین عالمی حکومت مغولان نامشروع است و یا در زمان شاه طهماسب صفوی، محقق کرکی که پیشبرد اهداف جامعه شیعی را به دست پرتوان حکومت صفوی میسرتر می بیند، حکومت را به شاه واگذار می‌کند با آن که حق حکومت را برای خودش به عنوان نماینده امام زمان محفوظ می‌داند.
* با تمام این اوصاف چرا باید حفظ نظام سلطنت را امری بدیهی و حتمی پنداشت تا از پس آن مجبور شویم به گزینه‌های قدر مقدوری این چنین مانند مشروطه قانع شویم؟
علت این امر را باید در فهم واقع گرایانه ایران جستجو کرد. اولاً نظام شاهنشاهی با سابقه بیش از دو هزار سال به طور کامل در ذهن و جان ایرانیان رخنه کرده است و تنها وقتی می‌شود به فکر سرنگونی آن افتاد که کاملاً بحران مشروعیت به صورت عمومی درک شود که این مهم در زمان پهلوی رخ داد. ثانیاً برای کنار زدن شاه، باید ایده‌ای جایگزین مطرح شود که طبیعی است در آن زمان چنین آمادگی نظری در میان علما برای در دست گرفتن کل حاکمیت وجود نداشت.
در ضمن دقت کنید که جریان اصیل مشروطه اسلامی همان جریانی است که از حیث علمی در امتداد میرزای شیرازی مطرح می‌شود. میرزای شیرازی پس از موفقیت تحریم تنباکو نامه‌های احترام آمیزی برای ناصرالدین شاه می‌نویسد و برخلاف نظر سیدجمال که خواستار سرنگونی حکومت است، از کلیت حکومت حمایت می‌کند. یکی از دلایل اساسی اتخاذ چنین رویکردی حفظ تمامیت ایران بوده است، زیرا اگر ایران نابسامان می شد احتمال آن که رقبای قدرتمندی مانند عثمانی ما را ببلعند همیشه وجود داشته است. پس در عین مخالفت با سیستم پادشاهی حفظ آن در چنین شرایطی اولویت داشته است.
*چنین نگاهی یعنی پذیرش شاهنشاهی قاجاری چه الزاماتی را به مشروطه خواهان تحمیل می‌کند و سبب ساز چه محودیت هایی است؟
طبیعتاً چنین نگاهی برای مشروطه خواهان مشکلات فراوانی درست می‌کند، زیرا در هر حال حکومت اصلی همچنان دست قاجاریه است و حرکت سیاسی در چنین میانه ای بسیار دشوار است. برای مثال در اصفهان انجمن مقدس ملی با نوعی از رأی گیری تشکیل می‌شود. انجمنی که در رأس آن حاج آقانورالله وجود دارد و به مدت یک سال و نیم در مورد امور اصفهان تصمیم گیری می‌کند، اما دقت داشته باشید که در تمامی این مدت هم حاکم اصفهان از سوی حکومت مرکزی تهران تعیین می شده و معمولاً این حکام با مشروطه همساز نبوده اند و مشکلات اساسی همچنان برقرار بوده است، اما مشی سیاسی حاج آقانورالله تعامل با چنین حکامی بوده است.
*پس با این حساب مشروطه اصفهان بسیار اهل مدارا بوده است و با قوای استبدادی چالش فراوانی نداشته است؟
بنای حاج آقانورالله این گونه بوده است، اما در عمل همیشه کار این گونه پیش نمی رفته است و در دو مورد مشروطه خواهان شدت عمل به خرج دادند و حاکم قجری را از اصفهان بیرون کردند. نخست در ابتدای مشروطه با تجمعات فراوان ظل سلطان را مجبور کردند از این شهر برود به بیش از سی سال حکومت منحوس خود پایان دهد.
در دوران استبداد صغیر نیز اصفهان نتوانست با حاکم مستبد خود به توافق برسد و کار به درگیری مسلحانه کشید. کانون این درگیری‌ها میدان نقش جهان بود و حتی به مسجد امام هم آسیب رسید. در آن روز نیروهای بختیاری به سرپرستی ضرغام السلطنه وارد شهر شدند و همین امر باعث برتری مشروطه خواهان شد. اقبال الدوله کاشی در آن زمان به قنسول روس پناهنده شد و اصفهان عملاً به دست مشروطه خواهان افتاد.
* این همان فتحی است که مقدمه فتح تهران است؟
بله! البته برخی تصور می‌کنند که پیشتاز این حرکت سردار اسعد بوده در حالی که او مدتی بعد وارد اصفهان می‌شود و شخصیت اساسی بختیاری‌ها در این عرصه، ضرغام السطنه بوده که با حاج آقانورالله هماهنگ بوده است. در مورد فتح تهران هم سندی وجود ندارد که علمای اصفهان موافق چنین حرکتی باشند، بلکه این ابتکار عمل سردار اسعد بود که نیروها را به سمت تهران برد. گویا هدف حاج آقانورالله اصلاح رفتار محمدعلی شاه و بازگشت به کلیت مشروطه بوده است. پیشتر توضیح دادیم که رویکرد علما سرنگونی شاه نبوده است هر چند که در ادامه دیدیم که این سرنگونی هم دستاورد درخشانی در پی نداشت زیرا پدر را برداشتند و جایش پسر را گذاشتند و ثمره آن نابسامانی و در نهایت افتادن مشروطه به دست مشروطه خواهان افراطی متمایل به تفکرات غربی، سفارتخانه انگلستان و انجمن‌های سری بود. درست زمانی که مشروطه خواهان برجسته ای چون ضرغام السلطنه، ستارخان و باقرخان از جریان مشروطه کنار گذاشته شدند.
* به نقطه مهمی رسیدیم می‌دانیم که با ورود مشروطه خواهان به تهران، شیخ فضل الله نوری بر سر دار می‌رود. رابطه حاج آقا نورالله و شیخ فضل الله نوری چگونه بود؟
ابتدا باید بپذیریم که موضع شیخ در برابر مشروطه سه مرحله داشته؛ مرحله همراهی، مرحله تأکید بر مشروطه مشروعه و مرحله تحریم مشروطه.
در دو مرحله اول میان این دو مجتهد اصفهان و تهران اشتراک نظر وجود داشته است، البته این اشتراک ریشه در تفکرات میرزای شیرازی و قیام تنباکو دارد. هر دوی آن ضد استبداد بودند و در عین حال ضد استعمار هم بودند و حساسیت بالایی نسبت به مسائل اسلامی داشتند و اهل سیاست هم بودند. در زمانی که بنا بر نظر شیخ شهید قرار شد به مجلس مجتهد طراز اول معرفی شود، میرزای نائینی، حاج آقانورالله را برای این امر معرفی کرد و حاج آقانورالله هم شهید مدرس را پیشنهاد داد، یعنی اشتراک نظر تا اینجا پررنگ بوده است، اما هنگامی که شیخ مشروطه را حرام اعلام می‌کند، حاج آقانورالله در اصفهان چنین نظری نداشته است و همچنان به این حرکت امیدوار بوده است.
مشروطه آزاد شدن انرژی عظیمی در مردم ایران بود. انرژی فشرده شده ای که آزاد شدن آن منشأ بسیاری از آگاهی‌ها و حرکت‌های رو به جلو هم شد
در واقع حیث نظری و ایده آل گرایانه شیخ فضل الله در امر سیاسی پررنگ‌تر بوده است و برای ایشان اعلام برائت و نشان دادن انحرافات وجه بیشتری داشته است، این در حالی است که مجتهد اصفهانی بیشتر به فکر اداره امور شهر بوده است و پیشبرد گام به گام اهداف عملی برایش بیشتر برجسته بوده است.
*با توجه به آن که مشروطه به انحراف کشیده شد، آیا حاج آقا نورالله هیچ گاه از عملکرد خود در مشروطه ابراز پشیمانی کرد؟
با متن مشخصی در این باره رو به رو نشده ام. در این که مشروطه دچار انحراف شد و در نهایت به حکومت رضاخانی منتهی شد شکی نیست. حاج آقانورالله هم از مخالفین رضا شاه بود و در نهایت جانش را بر سر این مخالفت گذاشت. با تمام این اوصاف دقت داشته باشید که مشروطه آزاد شدن انرژی عظیمی در مردم ایران بود. انرژی فشرده شده ای که آزاد شدن آن منشأ بسیاری از آگاهی‌ها و حرکت‌های رو به جلو هم شد. در این باره می‌توانم به حجم روزنامه‌های منتشر شده در آن ایام اشاره داشته باشم. حاج آقانورالله از شخصیت‌هایی بود که از روزنامه‌های همسو حمایت می‌کرد. گاهی اوقات ارزیابی ما از یک مقطع نباید صرفاً به نتیجه سیاسی آن محدود شود، بلکه باید رشد عمومی مردمان را در آن بازه مورد دقت قرار دهیم.

http://www.sepahannews.ir/fa/News/166461/حکومت-ایده‌آل-حاج‌آقا-نورالله-ولایت-فقیه-بوده-است--مشروطه-اصفهان
بستن   چاپ