پیام سپاهان
نبرد هویتی اصلاح‌طلبان
دوشنبه 13 مرداد 1399 - 18:04:01
پیام سپاهان - صبح نو / متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و انتشار آن در آخرین خبر به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست
روحانی، همان هاشمی ثانی است؛ این گزاره‌‌ای بود که اصلاح‌طلبان برای وجاهت‌بخشیدن به شیخ دیپلمات، در تمامی این سال‌ها آن را برساختند و بازتولید ‌کردند؛ گزاره‌‌ای که هرچند فرزندان هاشمی آن را مردود می‌دانند اما آنچه در ذهن جامعه رسوب کرده، ایجاد این‌همانی میان روحانی و هاشمی است. با این حال، حزب مرید هاشمی در آخرین جلسه شورای مرکزی خود توصیه کرده که روحانی برای گذار از مشکلات پیش رو، به سیاست‌های سیاسی و اقتصادی آن فقید، دست یازد. این درحالی است که به‌زعم کارشناسان، وضع موجود محصول تفوق گفتمان هاشمی بر دولت تدبیر و امید است. ادامه گزارش پرداختی است به تجسد و تجسم رفسنجانیسم در قاموس «حلقه نیاوران.»
حزب کارگزاران سازندگی، حزب نزدیک به اندیشه‌‌‌های هاشمی‌رفسنجانی، چندی پیش در جلسه شورای مرکزی خود، با بررسی شرایط موجود، حل مشکلات پیش روی کشور را در گرو بازگشت به ایده‌‌‌های اقتصادی هاشمی ارزیابی کرد. 
بنابر خبر منتشر شده توسط ایرنا، «حزب کارگزاران سازندگی ایران بر بازگشت کشور به سیاست‌های مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در مسائل بین‌المللی، روابط منطقه‌ای، دکترین دفاعی و رویکردهای فرهنگی و سیاسی به عنوان چشم‌انداز واقعی خروج از وضعیت کنونی تاکید کرد.» با این جمع‌بندی، در واقع کارگزارانی‌ها قصد دارند الگوبرداری دولت روحانی از مرام اندیشه‌‌ای هاشمی را از اساس کتمان و علت بروز وضعیت موجود کشور را اتفاقا در دوری از مشی و مرام رییس دولت سازندگی القا کنند. این در حالی است که قرابت فکری و روشی روحانی به هاشمی، بر هیچ‌کسی پوشیده نیست و آنچه امروز به عنوان تورم و گرانی و کاهش ارزش پول ملی، شاهدش هستیم، در واقع نتیجه عملکرد دولت تدبیر و امید بر اساس نئولیبرالیسم است؛ بنابراین، توصیه به بازگشت به سیاست‌های هاشمی از سوی حزب کارگزاران اولا بی‌توجیه و ثانیا به دور از عقلانیت است. در کنار این، انتشار برخی اخبار از برنامه مدون حزب کارگزاران در انتخابات سال 1400، حکایت از برنامه جامع این حزب برای بازتولید رفسنجانیسم، این بار در قامت و قاموس محسن هاشمی یا اسحاق جهانگیری دارد. حزب اعتمادملی روز گذشته در گزارشی با اشاره به گزینه‌‌‌های مدنظر کارگزاران برای انتخابات ریاست‌‌جمهوری سال آینده، تاکید کرد: «گمانه‌زنی‌ها در مورد کاندیداهای احتمالی اصلاح‌طلبان و شنیده‌ها حاکی از آن بود که احتمالا محسن هاشمی و اسحاق جهانگیری، گزینه‌های کارگزاران برای انتخابات 1400 باشند که گزینه محسن هاشمی قوی‌‌تر از جهانگیری به نظر می‌رسید.» آنچه قصد داریم مشخصا در ادامه به آن بپردازیم، تبار دولت روحانی و بازشناسایی الگوهای مدیریتی هاشمی در دولت حسن روحانی است.
هاشمی؛ از چپ به راست
سال‌هاست که از ابلاغ سیاست‌های اقتصاد مقاومتی توسط رهبر انقلاب می‌گذرد؛ طرحی راهبردی برای پیشرفت اقتصاد ایران با رویکردی درونزا و برون‌گرا که در عین توجه به توسعه روابط با همه کشورها، التفات به توانمندی‌‌‌های داخلی را محور مانیفست خود قرار داده است؛ اما بزرگ‌‌ترین مانع برسر راه اجرای اقتصاد مقاومتی، سلطه ذهنیت «لیبرال» و غیرمقاومتی بر دیدگاه بسیاری از مسوولان دولتی است و به‌زعم اهالی فن، تا این ایماژ تصحیح نشود، عملا شاهد تغییر رویکردهای لازم و ضروری در سطح سیاست‌های کشور نخواهیم بود. اگر بخواهیم به طور اجمالی رد شکل‌گیری این باور یعنی لیبرالیسم را در ذهن دولتمردان جمهوری اسلامی بگیریم، باید به حوالی سال 67 یعنی اواخر دولت میرحسین موسوی بازگردیم؛ زمانی که هاشمی‌رفسنجانی رییس مجلس بود و کم‌کم از گفتمان چپ اسلامی که زمانی همدل با آن بود، فاصله می‌گرفت؛ مقطعی که مشاوران اقتصادی، رییس مجلس وقت، مرحوم محسن نوربخش و محمدحسین عادلی که در دولت چپ‌گرای موسوی در حاشیه بودند، در گوش رییس مجلس وقت، عناصر شناور گفتمان لیبرالیسم را زمزمه می‌‌کردند: توسعه، جهانی‌‌‌سازی، اقتصاد آزاد، دست نامرئی آدام اسمیت، عرضه و تقاضا، اصلاح ساختاری، تعدیل اقتصادی. عادلی و نوربخش که هر دو تحصیلکرده کالیفرنیای آمریکا بودند و طبق خاطرات مرحوم هاشمی، تازه رفت و آمدها در کنفرانس‌ها و مجامع بین‌المللی اقتصادی و نهادهایی چون صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی را آغاز کرده بودند؛ البته خودشان از واضعان و پایه‌گذاران این ترم‌های اقتصادی جدید نبودند، بلکه صرفا نظریه‌های لیبرالی توسعه را بازتاب می‌دادند که آن روزها به‌عنوان سکه رایج اقتصاد در «جهان سوم» از سوی نهادهای مالیه بین‌المللی تبلیغ می‌شد. این بازتاب، در زمانه‌‌ای بود که پس از شکست سیاست‌‌‌های دولت‌گرایی(استیتیسم) در غرب، نولیبرالیسم با جلوداری افرادی نظیر مارگارت تاچر در بریتانیا و رونالد ریگان در آمریکا، در حال رشد و نضج بود. هاشمی‌رفسنجانی پس از تصدی پُست ریاست‌جمهوری در سال 68 و با هدف باز‌‌سازی زیرساخت‌های تخریب‌شده اقتصادی کشور، رویکردهای نولیبرالی با دال‌هایی نظیر کوچک‌‌‌سازی دولت و خصوصی‌سازی را در پیش گرفت. هاشمی همچنین برای به گردش در‌‌آوردن چرخ‌‌‌های اقتصادی ایران، سیاست «تعدیل» در حوزه خارجی مشخصا تشنج‌زدایی روابط با غرب را در پیش گرفت؛ سیاستی که جذب سرمایه‌‌گذاری از غرب به ویژه از اروپا را مطمح نظر خود داشت؛ سیاست‌هایی که به مرور، موجب تکوین طبقه‌‌ای جدید در ساخت حکمرانی نظام جمهوری اسلامی به نام مصطلح «نوکیسه»‌ها نظیر کرباسچی، حسین مرعشی و نظایر اینها شد. افرادی که با کمترین سرمایه مادی و صرفا به دلیل انتساب به حلقه کارگزاران هاشمی، بنگاه‌‌‌های اقتصادی را به اشغال خود در‌‌آوردند و به سرمایه‌دارانی یک‌شبه تبدیل شدند. 
الگوبرداری روحانی از هاشمی
حسن روحانی پس از پیروزی در انتخابات سال 92، دقیقا در مسیر آزموده‌‌‌های هاشمی گام برداشت و در نهایت نیز همان نتیجه‌‌ای را گرفت که هاشمی، آنها را از سر گذرانده بود. روحانی نیز مانند هاشمی، برای جذب سرمایه‌‌گذاری خارجی، سیاست تنش‌زدایی با غرب را پیشه کرد. در این میان، رفع مناقشه هسته‌ای، بهانه اصلی برای تعدیل سیاست خارجی روحانی بود. به همین دلیل، روحانی دو سال از عمر دولت اول خود را صرف مذاکره با طرف غربی کرد؛ مذاکراتی که نهایتا به برجام منتهی شد. برجام اما نتیجه‌‌ای نداشت چراکه اوبامای دموکرات، نخواست تحریم‌‌‌های خودساخته واشنگتن را رفع کند. خروج ترامپ از برجام، فاجعه نهایی بود که پیکر برجام را به اتاق سی‌سی‌یو، کشاند. اروپایی‌ها نیز از ترس تحریم‌‌‌های آمریکا، نتوانستند به تعهدات خود در چارچوب برجام عمل کنند. اینطور شد که نه جسمی از برجام باقی ماند و نه روحی. در حوزه داخل نیز دولت حسن روحانی، همذات سیاست‌‌‌های دولت سازندگی شد. بن‌مایه اصلی تفکر اقتصاددانان اطراف روحانی، آزاد‌‌سازی اقتصادی و سپردن همه مکانیزم‌ها به «عرضه و تقاضای بازار» و به حداقل رساندن دخالت دولت در اقتصاد است و در این میان آنچه چندان اهمیت ندارد، نقش حمایتی دولت از اقشار کم برخوردار و ضعیف اقتصادی است. اصولا در طرز تفکر این حلقه، دولت نباید به هیچ عنوان در مکانیزم بازار اختلال ایجاد کند و هزینه‌‌‌های بخش عمومی توسط دولت باید به کمترین سطح برسد که این به معنای حذف هرچه بیشتر یارانه‌ها و قوانین حمایتی است. اعتقاد به کم ‌کردن وسعت کارکردهای دولت، به شکلی عیان طی سال‌های اخیر در اظهارات شخص حسن روحانی، نمود داشته است. حسن روحانی خرداد 95 در جلسه توسعه و سرمایه‌گذاری ‌آذربایجان‌غربی گفت: «ساخت مسکن، فرودگاه، راه‌آهن، اتوبان بر عهده دولت نیست، بلکه دولت موظف به بهبود فضای کسب‌وکار و ارتقای روابط خارجی با کشورهای دیگر است.» رییس‌جمهوری آبان 98 در جلسه شورای اداری استان یزد در اظهاراتی دیگر، درباره ایجاد اشتغال گفت: «نمی‌شود آدم دنبال کار برود و پیدا نکند. کار فراوان است. برخی فکر می‌کنند اشتغال را دولت باید درست کند اما اینگونه نیست، دولت باید زیربناها را آماده کند. دولت باید تسهیلات را آماده کند. بانک‌های ما باید تسهیلات را آماده کنند.» نگاه حداقلی حسن روحانی به کارکردهای دولت، تا حدی بوده که اخیرا صدای خود رییس‌جمهوری درباره سوءمدیریت دولت تدبیر و امید در بعضی بخش‌ها به خصوص در بخش مسکن را درآورد. روحانی روز 18 تیر امسال، در جلسه هیات دولت نسبت عقب‌ماندگی دولتش در حوزه مسکن، گفت: «نسبت به مسکن اعتراف می‌کنم که عقب‌ماندگی در دولت یازدهم داشتیم چرا که برخی طرح‌های ما اجرایی و عملیاتی نشد. تلاش کردیم مسکن‌های ناتوان و بدون خدمات را به جایی برسانیم و دچار عقب‌ماندگی شدیم.»
کم‌کاری، انفعال و احاله امور به اتفاقات زمان، از جمله آثار نامطلوب لیبرالیسم مستتر در دولت حسن روحانی بوده است. این آثار تا جایی بود که صدای اسحاق جهانگیری، معاون اول رییس‌جمهور که علی‌الاصول باید خود یکی از عوامل اصلی وضعیت کنونی باشد را نیز درآورد. او در روز 20 آذر 96 در جلسه شورای اداری خوزستان گفته بود: «متاسفانه برخی مدیران بی‌‌انگیزه، آویزان کشور شده‌اند که نه‌تنها خود شجاعت کنار رفتن ندارند، بلکه کسی هم شجاعت کنار زدن آنها را ندارد و گویی این مدیران باید تا آخر روی جهیزیه جمهوری اسلامی بمانند.»از سوی دیگر، تاکید بر رجعت به مرام هاشمی از سوی حزب کارگزاران سازندگی، می‌تواند به نوعی، عبور از رویکردهای چپ رادیکال در جریان اصلاح طلبی تعبیر شود. کارگزارانی ها با این خط مشی، در مقابل چپ رادیکالی ایستاده اند که نامه موسوی خویینی ها به رهبر انقلاب را به عنوان تابلوی مرامی خود در حوزه حکمرانی، قلمداد می‌کنند. کارگزاران در جدال با طیف چپ اصلاحات، برای بقای میانه روی و عملگرایی، به دنبال انتقال از شیخ اصغر(اشاره اصلاح طلبان به حسن روحانی) به شیخ اکبر یعنی مرحوم هاشمی رفسنجانی هستند. این تئوری در نهایت میتواند به اجماع روی نامزد ائتلافی چون علی لاریجانی بینجامد یا در حالتی دیگر، به نامزدی افراد نزدیک به کارگزاران چون محسن هاشمی و اسحاق جهانگیری، کمک کند.

http://www.sepahannews.ir/fa/News/166311/نبرد-هویتی-اصلاح‌طلبان
بستن   چاپ