مجموعه داستانی "من از گاوی که لگد میزند میترسم" منتشر شد
سه شنبه 10 تير 1399 - 09:09:28
|
|
پیام سپاهان - ایسنا / مجموعه داستان « من از گاوی که لگد می زند می ترسم »؛ متشکل از 7 داستان کوتاه در 71 صفحه به همت نشر شهید کاظمی روانه بازار شد. داستان های این کتاب که شامل تعدادی از داستانهای نوشته شده توسط حامد اشتری از سال 92 تا 98 است دارای ارتباط مضمونی خاصی با یکدیگرند. این کتاب 71 صفحهای که از هفت داستان با روایتهایی معاصر و درونمایههایی اکثراً انتقادی تشکیل شده، جدیدترین اثر داستانی حامد اشتری است. در این مجموعه داستان نویسنده سعی دارد با بهره گیری از نماد و نشانهها، نگاهی چالشی به رابطه روشنفکران و مردم عادی داشته باشد. او کوشیده است تا از این طریق توجه خوانندگان اثرش را به هویت ایرانی_اسلامی سوق دهد. در اکثر این داستان ها زنی در ظاهر قصه و یا در بطن آن نقش مهمی ایفا میکند و گاهی به عنوان نمادی از هویت انسان ایرانی در ماجراها ظاهر میشود. در داستان اول یعنی همان « من از گاوی که لگد میزند میترسم » این هویت نهفته در روان بنه شخصیت توسط روانکاوی آشکار شده و او از رازی نهفته در ناخودآگاهش مطلع می شود. داستانی که به نظر میرسید باید در انتهای مجموعه میآمد. چه آنکه بعد از دادن کدها و ارائه نمادها و نشانه های مختلف وقت آن است که از راز ناخودآگاه بصورت علنی رونمایی شود نه در ابتدای مجموعه. این معنا در هر داستان بگونهای خاص و با اطوار دراماتیکی متفاوت مجدد رونمایی می شود. مثلا در داستان «طلب از گمشدگان لب دریا» موی یک زن که او هم اسیر و خودباخته است میرود تا مرز نجات شخصیت ها را پیش ببرد. همچنین در داستان « سین بلال » این توصیه و تشویق مادر است که نوجوان قصه را به جلو هدایت میکند. در بعضی داستان های این مجموعه البته نیشتری هم به طرز نگاه بعضی روشنفکران و هنرمندان به جهان و مردم زده می شود و نویسنده میکوشد به صورتی سمبلیک دنیای تاریک و نگاه این افراد را به چالش بکشد. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «روزهایم به جنگ و دعوا با فریده شب میشد و در همان داد و قالها آتشینترین نطقهای هنر آوانگارد را از او میشنیدم. در خلال بحث هرچه من میگفتم میگفت «این قرائت تو از مسئله است.» یا اینکه لبخندی مسخره میزد و با ژستی متفکرمآب میگفت: بازهم قرائت رسمی و حاکمیتی! حتی یکبار که بهشدت سردم بود، گفتم: این بخاری را زیاد کن هوا سرد است. اخمی کرد و گفت: هوا خوب است. این قرائت تو از سرما است. پنجره را باز کردم و داد زدم: بیا خودت نگاه کن. سگ آن پایین از سرما میلرزد. خمی به پیشانیاش انداخت و جواب داد: آنهم قرائت سگ از سرما است». اشتری در این اثر میکوشد در خلال سیر داستان مخاطب را به هویت ایرانی-اسلامیاش متذکر سازد و به فراموش کنندگان این هویت و شیفتگان دنیای مدرن، طعنه بزند هرچند تصویری که او از دنیای مدرن دارد! در بخش دیگری از این کتاب می خوانیم : «هرروز نیم ساعت تحلیلهای جدیدش از سینمای مدرن را میگفت. ریشه کاتهای اسپیلبرگ را در کوراساوا باز یافته بود و از یافتن همین خط در سعید سهیلی حرف میزد. آلپاچینو را کوتولهی خوششانس میدانست و روی پیشبینیهای اسکارش شرطبندی میکرد. یکبار که با هیجان از لاست و پیریزن بریک حرف میزد در چشمهایم خیره شد و پرسید: «تو چه سریالی را بیشتر از همه دوست داری؟» وقتی جواب دادم سریال "عطر گل یاس" ؛ «خاک برسر»ی حوالهام کرد و تا شب حرف نزد.»
http://www.sepahannews.ir/fa/News/156823/مجموعه-داستانی-"من-از-گاوی-که-لگد-میزند-میترسم"-منتشر-شد
|