شباهت قتل رومینا با یک رمان از نگاه هادی معیرینژاد نویسنده این رمان
جمعه 9 خرداد 1399 - 15:03:54
|
|
پیام سپاهان - خبرآنلاین / در رمان «ساعت باران» با یک قتل ناموسی طرف هستیم که شباهت زیادی به ماجرای قتل رومینا اشرفی دارد. با قتل رومینا دختر چهارده ساله تالشی موضوع قتلهای ناموسی به موضوع روز شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. مخصوصا که با موضوعات پیش آمده در مورد فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری، بسیاری به نقش هنر در بازنمایی و حتی پیشگیری از این مشکلات اجتماعی پی بردهاند. به همین بهانه به سراغ هادی معیرینژاد رفتهایم که با رمان «ساعت باران» از انتشارات نیماژ به صورت داستانی در ژانر دلهره، به این موضوع پرداخته است. آقای معیرینژاد پیش از پرداختن به موضوع داستان «ساعت باران» به نظر شما هنر و مخصوصا ادبیات تا چه اندازه میتواند در پیشگیری و درمان معضلات اجتماعی کمک کند؟ هنر در ذات خودش برای سرگرمی و سپس پالایش روح به وجود آمده است و این وجه تمایز هنر با پدیدههای دیگری مثل فلسفه و اخلاق است. بنابراین هنر با همین تعریف میتواند با افراط در هر یک از دو وجه باعث شود که تاثیرگذاری مثبت کمتری در اجتماع داشته باشد. بنابراین ایجاد موازنه بین دو وجه سرگرمساز و آگاهیبخش هنر یکی از بزرگترین دغدغههای فکری هنرمندان است. ابتذال و موعظهگری در دو سوی هر هنری منتظر ایستادهاند تا هنر مقبول و تاثیرگذار را ببلعند. هنرمندی که دغدغه اجتماعی دارد خیلی بیشتر از بقیه، کار مشکلی در پیش دارد و بیشتر آماج انتقاد و حمله قرار میگیرد. به نظر شما ادبیات ایران تا چه اندازه میتواند تاثیرگذاری اجتماعی داشته باشد؟ ادبیات ایران مثل همه پدیدهها در کشور ما شرایط ویژهای دارد. این شرایط را میتوان در سرفصلهایی مثل گرانی کاغذ و کتاب، حذف تدریجی کتاب از سبد مصرفی خانواده، مشکل همیشگی فرهنگ مطالعه، سانسور و بالاخره نوع نگرش نویسندگان ایرانی به مخاطب خلاصه کرد. این شرایط متاسفانه باعث تیراژ پائین ادبیات ایران شده است، بنابراین بسیاری از دوستان نویسنده ما که دغدغه اجتماعی دارند عملا هنرشان به سمع و نظر مخاطب نمیرسد. یعنی از نظر آماری، تعداد و قشربندی مخاطبان ادبیات ایران، اصولا پتانسیل هر نوع تاثیرگذاری اجتماعی بالا را از این هنر میگیرد. در مقابل آن تئاتر و بسیار بیشتر از تئاتر مدیوم سینما و تلویزیون توانایی بالاتری برای فرهنگسازی اجتماعی دارند. ادبیات ایران اگر بخواهد به تاثیرگذاری بالای اجتماعی دست یابد یا باید به نفع جلب مخاطب بیشتر، در برخی از سختگیریهای زبانی و در افتادن در مسابقه تئوریسازی و پست مدرن نویسی تجدیدنظر کند یا اینکه حداکثر تلاش خود را برای ورود به مدیومهای دیگر انجام دهد. شاید بسط و گسترش کتابهای الکترونیک و کتابهای صوتی و تلاش برخی از دوستان ما برای ارتباط گیری با کارگردانهای سینمای نسل جدید تاییدکننده این نظر باشد. در رمان «ساعت باران» موضوع محوری شما یک قتل غیرعمد ناموسی است آیا این موضوع بر مبنای حقیقتی خاص است؟ نه داستان «ساعت باران» مطلقا غیرواقعی و تا حدودی سورئال است. در حقیقت من موضوع قتل ناموسی را مورد بررسی جامعهشناسانه و غیره قرار ندادم بلکه فقط یک بستر داستانی است که البته با قتل رومینا، دختر تالشی مشابهتهایی دارد؛ از نظر سن و سال دختر قصه، عشق به پسری بزرگتراز خودش و بالاخره از نظر دنیای متفاوت بزرگسالان و در نهایت حرف مردم که به صورت کاملا اتفاقی باعث مرگ دختری میشود که به دلیل نوع مرگ، روحش از عمارت و باغ محل وقوع حادثه بیرون نمیرود و خودش را به ساکنان عمارت نشان میدهد و در عالم رویا و خواب و حتی واقعیت داستانش را یادآوری میکند. استقبال از این رمان چه طور بوده؟ «ساعت باران» توسط نشر نیماژ که نشری معتبر در زمینه ادبیات و داستان ایرانی است منتشر شده و در جایزه ادبی نوفه (ادبیات گمانه زن) اثر شایسته تقدیر شناخته شده. با این حال فکر میکنم شرایط پیش آمده امسال باعث شده از رمان من هم مثل بسیاری دیگر از آثار دوستان ما استقبال قابل ملاحظه و راضیکنندهای نشود. به هر حال این هم دغدغه اصلی ماست تا بتوانیم به هر شکلی در وهله اول آثار خودمان و در وهله بعد ادبیات ایران را بسیار بیشتر از قبل به مخاطب معرفی کنیم. شما در رشته جامعهشناسی تحصیل کردهاید، اصولا قتل رومینا را چه طور تحلیل میکنید؟ موضوع رومینا موضوع دشواریاست. برای تحلیل جامع، تحلیلگر باید بتواند خودش را جای همه طرفهای درگیر ماجرا بگذارد. پدری خشمگین که دختر کودکسال خود را گریخته با مردی بزرگتر از فرزندش میبیند، دختری که در سن پائین و شاید در گریز از محیط اطراف به عملی خارج از عرف دست میزند، مردی که به دختری کودکسال وعده و وعید ازدواج میدهد. همه اینها در بستر جامعهای روستایی اتفاق میافتد که احتمالا آگاهی از حقوق شخصی و قانون جزا در آن اندک است و در نهایت خشم حاصل از این اتفاق که توسط بازدارندههایی مثل قانون جزا و حتی مهر پدری کنترل نمیشود؛ همه اینها دست به دست هم میدهند و اتفاقی را شکل میدهند که هیچ وقت نباید یکسویه و با سوگیریهای خاص که در شبکههای اجتماعی مد شده به آن نزدیک شد. اما وجه مشترک همه این حادثه ها عدم آگاهی است. عدم آگاهی از حق و حقوقی که یک دختر خردسال نسبت به عواطف و بدن خود دارد، عدم آگاهی از حق و حقوقی که یک پدر را بر آن میدارد که در برخورد با چنین پدیدهای از قانون و مددکاران اجتماعی بهره ببرد و بالاخره عدم آگاهی مرد جوانی که به دلیل زندگی در بافت روستایی نمیداند ارتباط عاطفی با دختری کودکسال با این اختلاف سن درست نیست. همه این حوادث شاید با یک هوشیاری قضائی و با ارجاع پرونده به یک مددکار کاربلد اجتماعی و در قالب یک وعدهگیری برای ازدواج در آینده حل میشد و به قتلی فجیع که وجدان عمومی جامعه را متاثر کند منجر نمیشد. اما تراژدیها منتظر نمیمانند، ناگهان اتفاق میافتند و داستان خود را روایت میکنند. تا شاید کسانی که این تراژدیها را میخوانند به آگاهی برسند و در آینده در شرایطی مشابه، دیواری کوتاهتر از گردن لطیف طفلی بیگناه را پیدا نکنند تا تمام ناآگاهی و تعصب خود را با داس خشم بر روی آن حک کنند. و کلام آخر؟ موضوع رمان من، خودم را بارها هنگام نوشتن متاثر کرده است و در فصلهایی، تلخی موضوع و عواطف بر ژانر اثر که ژانر دلهره است غالب آمده است با این حال امیدوارم این اثر خوانده شود و تاثیرگذار باشد. همچنان که امیدوارم ناآگاهی و تعصب باعث ایجاد حوادثی مثل قتل رومینا در جامعه ما نشود.
http://www.sepahannews.ir/fa/News/145531/شباهت-قتل-رومینا-با-یک-رمان-از-نگاه-هادی-معیرینژاد-نویسنده-این-رمان
|