پیام سپاهان
بیماری به نام «صنایع دستی»
دوشنبه 9 دی 1398 - 7:32:39 AM
ایسنا
پیام سپاهان -  رضا فتاحی، یکی از هنرمندان صاحب سبک رشته گل و مرغ می‌گوید: صنایع‌دستی که در بازار وجود دارد درجه سه است و در آینده‌ای نزدیک ایرانیان را در دنیا به‌عنوان صنایع‌دستی سازان بد و بی‌ارزش معرفی می‌کند؛ درست همانطورکه ما به یک کار چینی می‌خندیم آن‌ها هم به ما خواهند خندید. الان مسئولان خوشحال هستند و می‌گویند این تعداد هنرمند و این تعداد رشته هنری داریم اما کیفیت کجا رفته است؟

قلم و رنگ در دستان انگاره پرداز نگارگران، چونان ابزار جادویی است که توسط هنرمند چرخ‌ها می‌خورند و با بهره‌گیری از غنای دنیای خیال خالق، بر بطن سپید کاغذ، آفرینش‌ها می‌کنند تا آنجا که بر دل‌وجان بیننده اثرها کرده و روح را به پرواز درمی‌آورند و این نقطۀ اوجی است که گویی آغاز زندگی است. هنرمند اصیل از صورت خیالی تعالی پیداکرده و با ورود به وادی خلق، گویی به ساحت متعالی عالم قدس قدم می‌گذارد. در این میان نگارگران سرزمین سپاهان نیز انگاره‌های خیال‌انگیزشان را فراتر از شواهد خود از حواس پنج‌گانه به پرواز درمی‌آورند و ملکوت خیال را نقش می‌کنند. «رضا فتاحی» یکی از خالقان انگاره‌هاست. او متولد سال 1339 در محله خیابان فروغی است و 45 سال است در زمینۀ نگارگری فعالیت دارد. فتاحی می‌گوید: «برادر بزرگم استاد جعفر فتاحی پیش از من در رشتۀ نگارگری فعالیت داشت و یکی از اساتید چیره‌دست نگارگری بود. او خودجوش به این هنر علاقه‌مند بود و به توصیه یکی از دوستان به کارگاه استاد عباسی رفت. من هم با دیدن کارهای ایشان به هنر تشویق شدم و از 12 سالگی نگارگری را شروع کردم. در آن کارگاه استادان دیگری هم بودند؛ ازجمله استاد سیاوش کاوش که تأثیر مستقیمی بر روی کارهای ما داشت؛ اما علاوه بر آن‌ها، جامعۀ هنری و هرکسی که با لطف به کارهای من نگاه کرد و نظر داد، استاد من بوده است، استادان اصلی من مخاطبان من هستند که وقتی با آثارم روبرو می‌شوند احساسشان را بیان می‌کنند و باعث می‌شوند که من حرکت کنم. استاد اصلی من مردم علاقه‌مند و مخاطبان هنری من هستند حتی آن‌هایی که آثارم را خریداری می‌کنند.»
این پیشکسوت نگارگری که از سال 1395 با دریافت مدرک درجه‌یک هنری فعالیت خود را ادامه داده، دارای سه پسر و یک دختر است و هر چهار فرزندش نیز به نگارگری علاقه‌مندند و در این رشته فعالیت دارند؛ این در حالی است که فتاحی تصریح می‌کند: «من اصلاً به فرزندانم توصیه نکردم که به این رشته و یا حتی به هنر وارد شوند، حتی سعی هم نکردم که آن‌ها را آموزش دهم بلکه دلم می‌خواست خودشان علاقه‌مند شوند. همین‌طور هم شد و فرزندانم به نگارگری علاقه پیدا کردند و خودشان از من خواستند که این هنر را به آن‌ها بیاموزم. حتی همسرم نیز در این رشته فعالیت دارد و نگارگری را بعد از ازدواج از من آموخت، او یکی از مشوق‌های اصلی من است و عاشقانه این هنر را دنبال می‌کند. اما من به هیچ‌کس توصیه نمی‌کنم که به هنر وارد شود چون هنر چیزی نیست که بخواهی کسی را به آن تشویق یا توصیه کنی، هنر خودجوش است و هر فردی باید خودش از روی علاقه به هنر وارد شود.»
روح و نفس هنر سفارش پذیر نیست
این هنرمند که حدود 15 سال است در دانشگاه هنر اصفهان تدریس می‌کند، در تعریف هنر می‌گوید: «هنر، شغل نیست بلکه یک نوع عشق است و کسی برای کسب درآمد نباید وارد هنر شود. هنر یک جوشش و کشش است که فرد باید داشته باشد تا به سمت هنر کشیده شود. من حتی اولین چیزی که در دانشگاه به دانشجویانم می‌گویم این است که کسی در کلاسم برای نمره ننشیند. در دانشگاه و در کلاس‌های خصوصی به کسی مشق شب نمی‌گویم و تکلیف نمی‌دهم چون معتقدم شما می‌توانی یک ساعت تمرین کنی یا 24 ساعت و این موضوع به علاقه و کشش شما بستگی دارد و فقط و فقط علاقه می‌خواهد تا بشود در آن موفق بود.»
او ادامه می‌دهد: «اقتصاد در هنر اصلاً ملاک نیست. حرف اول را عشق می‌زند و اقتصاد به دنبالش است، یعنی یک هنرمند اصلاً کار نمی‌کند و چیزی به‌عنوان کار کردن وجود ندارد. وقتی یک هنرمند اثری را خلق می‌کند نه زمان می‌شناسد و نه مکان. اگر به هنرمند سفارش بدهی و او بر اساس سفارش اثری را خلق کند آن اثر دیگر اثر هنری نیست بلکه اثری است که هنرمند مجبور شده تحت تأثیر یک چارچوب و بر اساس خواستۀ شما آن را بسازد.»
فتاحی با بیان اینکه هر هنرمندی مانند دیگر اقشار جامعه مشکلات اقتصادی و دغدغۀ مالی دارد و حتماً باید یک حاشیۀ امنی داشته باشد که در سایۀ آن بتواند به خلاقیت برسد، بر اینکه روح و نفس هنر سفارش پذیر نیست، تأکید می‌کند و می‌افزاید: «من از همان بچگی کششی داشتم که برای پول کار نمی‌کردم، حتی وقتی خیلی جوان بودم با ارگان‌ها قرارداد می‌بستم اما یک بخش از کارشان را انجام می‌دادم و دوباره برای دلم کار می‌کردم؛ هرچند که نیاز مالی هم داشتم اما آن کار یعنی آدم خودم نیستم. کششی دارم که من را به عرصۀ هنر و خلاقیت می‌کشاند. من الآن هم برای دلم کار می‌کنم. البته هر هنرمندی مشکلات اقتصادی هم دارد و کارهایی هم برای امرار معاش انجام می‌دهد و اگر سفارشی هم به هنرمند بدهید به خاطر امرار معاش انجام می‌دهد ولی آن اثر دیگر نمی‌تواند اثر هنری باشد بلکه اثری سفارشی است و آثار ماندگار و هنری آثاری است که سفارش پذیر نیستند.»
دنیای نگارگر، خیال‌انگیز است
او با اشاره به دو واژۀ نگارگری و مینیاتور می‌گوید: «این هنر در گذشته به نقاشی ایرانی معروف بوده است. اواخر دوره قاجار که رفت‌وآمد توریست‌ها در ایران زیاد شد آن‌ها با نوعی هنر آشنا شدند که در ابعاد خیلی کوچک و ظریف کار می‌شد و واژۀ مینیاتور که واژه‌ای فرانسوی و مخفف کلمۀ مینیموم ناتورال یعنی طبیعت کوچک است را برای این نوع نقاشی ایرانی بکار بردند. ایرانی‌ها هم در ادامه به‌غلط از واژۀ مینیاتور را استفاده کردند و تا چند سال پیش بعد از انقلاب هم این واژه مصطلح بود اما بعد فرهنگستان لغت واژۀ نگارگری را به‌عنوان جایگزین مینیاتور انتخاب کرد که از کلمۀ انگار و دنیای خیال می‌آید چون دنیای یک نگارگر، خیال‌انگیز است و به‌این‌ترتیب کلمۀ نگارگری را به‌جای مینیاتور گذاشتند اما درواقع همۀ آن‌ها یکی است و فقط نام‌هایش عوض‌شده است.»
استاد فتاحی که در رشته گل و مرغ صاحب سبک است، ریشۀ سایر هنرها را در نگارگری می‌داند و شرح می‌دهد: «صنایع‌دستی با هنر خیلی فرق دارد و وقتی از صنایع‌دستی حرف می‌زنیم یعنی وارد اقتصاد هنر می‌شویم که سه مرحله دارد؛ یکی مبانی هنر است که باید از پایه آموزش داده شود و یکی اقتصاد هنر که از آن درآمدزایی می‌شود. مرحلۀ بعدی که کمتر کسی به دنبال آن می‌رود و مشکل هم است موضوع خلاقیت است که فرد حتماً باید عاشق باشد تا به آن بپردازد و این موضوع از اقتصاد هنر و از مسائل مادی جدا می‌شود و دنیای هنر است و از آنجاست که هنرمند نه سفارش می‌گیرد و نه کاری با پول و مشتری دارد و کار خودش را انجام می‌دهد تا تمام شود و مخاطب خودش را پیدا خواهد کرد؛ یعنی او سفارش دلش را انجام می‌دهد و به‌این‌ترتیب هنرمند کسی است که فکر کرده و خلق می‌کند. آن‌هایی که فکر هنرمند را به تولید انبوه می‌رسانند یعنی صنایع‌دستی تولید می‌کنند و صنعتگر هستند و متأسفانه الان صنایع‌دستی اصلاً وضعیت خوبی ندارد.»
نباید پشت ریشه‌های خود از بین برویم
نگارگر چیره‌دست اصفهان، با اشاره به سبک انحصاری خود در نقاشی گل و مرغ، می‌گوید: «وقتی نقاشی را شروع کردم همه سبکی کار کردم اما تخصص اصلی من که در آن صاحب سبک شده‌ام گل و مرغ است. زمانی که از بچگی به این هنر روی آوردم اصفهان استاد بزرگی به نام حاج میرزا آقا امامی داشت که گل و مرغ را به شیوه قاجار کار می‌کرد؛ هرچند که رشته تخصصی ایشان سوخت چرم بود. با نام این استاد آشنا شدم و بعد دخترشان خانم زینت السادات امامی هم راه پدر را ادامه دادند و هردوی این بزرگواران از افتخارات اصفهان و ایران هستند. بااین‌وجود زمانی که به این رشته روی آوردم سعی نکردم به شکل کسی کار کنم و هیچ‌وقت سعی نکردم مدلی جلویم باشد. در یک مقطعی حس کردم که هنرمند باید آزاد باشد و کار کردم و کم‌کم به سبک خودم رسیدم. این تحول هم به لحاظ ابعاد و رنگ و هم ازنظر تکنیک، پرداز و طرح است و کاملاً کارم از کارهای دیگران متمایز است. حتی اگر کارم را امضا نکنم همه متوجه می‌شوند که کار من است.»
فتاحی تأکید می‌کند: «به جرأت می‌گویم که در نگارگری دو نفر سبک ایجاد کردند؛ در چهره‌نگاری و صورت‌نگاری محمود فرشچیان و در گل و مرغ هم من بودم. سبک دیگری که مخصوص فرد خاصی باشد را ندیده‌ام، البته هستند افرادی که آب و رنگ‌ها را عوض می‌کنند اما ریشه در سنتِ ما ندارد. آثار بنده در دوره گذشته و قاجار ریشه دارد ولی مال خودم است. هر هنری باید ریشه داشته باشد ولی باید رشد کرده و مال خود فرد باشد. کارهای گذشته بسیار عالی و استادانه کار شده‌اند اما در زمان و مکان خودش. صد درصد باید به گذشته احترام گذاشت و آن‌ها را به‌عنوان پشتوانه و سرمایه‌ها حفظ کرد و از آن‌ها درس گرفت چراکه آن‌ها ریشه‌های ما هستند اما کسی نباید پشت ریشه‌های خود از بین برود و فقط یک نفر را نباید بزرگ کرده و بقیه را نادیده بگیریم؛ هر چیزی در زمان خودش مقایسه شود و ارزش داده شود. من با جرأت از هنرم دفاع می‌کنم و اگر کسی بعد از لطفعلی‌خان شیرازی چیزی در این سبک سراغ دارد به من بگوید. من طبیعتاً همین سبک خودم را به شاگردان انتقال می‌دهم و شاگردان مستقیم و غیرمستقیم زیادی دارد و قطعاً هر شاگردی دنبال سبک و مکتب استاد خودش است.»
او با اشاره به آموزش هنر از طریق دانشگاه و در ادامه نیز تکرار و تجربه، تصریح می‌کند: «اکنون از طریق علم می‌توان به هنر پرداخت و این خیلی خوب است چون اگر تحصیلات هنرمند در راستای هنر او باشد ارزشمند است، اما در این چند ترمی که دانشجو سپری می‌کند فقط با هنر آشنا می‌شود و بعد باید سالیان سال نزد یک استاد تلمذ کند تا به آن درجه‌ای که می‌خواهد برسد. مدرک دانشگاه مثل گواهینامه رانندگی است، داشتن این گواهینامه دلیل بر راننده بودنِ شما نیست و حتماً باید مهارت پیدا کنی.»
فتاحی ادامه می‌دهد: «حدود 20 سال است معلمی می‌کنم و مانند اساتید دیگر شاگردان بسیار زیادی تربیت‌کرده‌ام. راه را به این شاگردان نشان می‌دهم، راه رفتن و دویدن را به آن‌ها یاد می‌دهم و اگر می‌خواهند قهرمان شوند باید کار کنند و تمرین کنند و تلاش کنند و اجازه بدهند زمان بگذرد. الآن متأسفانه به هرکسی استاد می‌گویند درحالی‌که باید مدت‌زمان زیادی بگذرد تا کسی استاد شود. یک هنرمند که فکرش در چهارچوب و حیطۀ هنری باشد کارش بعد از 40 یا 50 سال تازه ثمر می‌دهد، من 45 سال است که شبانه‌روز کارکرده‌ام به‌طوری‌که می‌توانم بگویم 80 سال است کار می‌کنم اما بااین‌حال اگر یک کوه را در نظر بگیریم من هنوز پایین کوه هستم و تازه می‌خواهم بالا بروم. دنیای هنر خیلی وسیع است و چیزی نیست که کسی سریع به‌جایی برسد. شاگرد من نباید در حد من باشد و حتماً باید یک‌قدم جلوتر برود چون اگر بخواهد پشت سر کسی بماند هنر رشد نمی‌کند و جامعه روبه‌جلو نخواهد رفت. ما هم اگر می‌خواستیم مثل گذشتگان و در حد آن‌ها کار کنیم هنر رشد نکرده بود و همیشه باید از هنر چهارصد سال پیش حرف می‌زدیم. البته متأسفانه الان این‌طور هم هست درحالی‌که در هر زمینه‌ای هنرمندان ما یک سر و گردن از هنرمندان قدیم بالاتر هستند.»
او می‌افزاید: «ما نباید در گذشته بمانیم، گذشتگان با آن محدودیت و آن اقتصاد و آن شرایط، هنر خودشان را داشتند و دلیل ندارد که هنرمندان امروز از آن‌ها عقب‌تر باشد ولی متأسفانه جامعۀ ما یا مرده‌پرست است یا پیر پرست و اگر کسی کار با ارزشی انجام داد جرات نداریم که بگوییم این هنرمند الآن خیلی جلوتر از نسل گذشته‌اش است. در حال حاضر بنده در رشته گل و مرغ صاحب سبک هستم و به جرأت می‌توانم بگویم بعد از لطفعلی شیرازی در دوره قاجار هیچ‌کسی به‌جز در گل و مرغ سبکی به وجود نیاورده اما به‌صورت رسمی کسی جرأت نمی‌کند از این اتفاقِ دورۀ معاصر حرف بزند! این در پس ذهن ما انسان‌ها وجود دارد که نمی‌توانیم واقعیت را بگوییم و این تنگ‌نظری باید در انسان‌ها از بین برود.»
می‌توانیم چهل‌ستون‌های زیادی بسازیم
فتاحی می‌گوید: «زمانی بزرگداشت یکی هنرمندان اصفهان در چهل‌ستون برگزار می‌شد و در آن مجلس مدام از هنرِ هنرمندان گذشته صحبت می‌کردند و هنرمندان امروز را نادیده گرفته بودند؛ من به چهل‌ستون و هنرمندانی که در آن مجلس حاضر بودند نگاهی کردم و دیدم هنرمندان حاضر در آن مجلس یک سر و گردن از هنرمندان دیروز بهتر هستند و می‌توانند چهل‌ستونی به‌مراتب بهتر و استادانه‌تر بسازند. البته منظور من این نیست که چهل‌ستون و دیگر بناهایی که ارزش و ریشه اصفهان هستند را نادیده بگیریم بلکه منظورم این است که درگذشته نمانیم. چرا ما باید یک چهل‌ستون داشته باشیم؟ الان باید چند چهل‌ستون بسازیم چون هنرمندش هست. ما متأسفانه در گذشتۀ خودمان سیر می‌کنیم و همیشه به گذشته افتخار می‌کنیم درحالی‌که هنرمندان امروز در زمان و مکان خودشان بسیار استادانه اثر می‌آفرینند. نکتۀ دیگر در آن مجلس این بود که اگرچه مجلسی برای هنرمندان بود ولی آن‌ها را در ردیف دوم نشانده بودند و مسئولینی که یک‌ذره سواد هنری نداشتند در ردیف اول بودند و نمی‌دانستند قلب هنرمند ظریف است و می‌شکند. »

بازار صنایع‌دستی ما بیمار است
نگارگر اصفهانی با اشاره به مشکلات موجود در هنر و صنایع‌دستی خاطرنشان می‌کند: «متأسفانه بازار صنایع‌دستی ما بیمار است، بیماری آن قابل علاج هست ولی دکتر و دارو ندارد. صنایع‌دستی به دست عده‌ای افتاد که آن را به نابودی کشاندند. در دوره گذشته در هر کارگاه از هر رشته‌ای یک استاد برجسته نشسته بود و شاگردان دور استاد چندین سال کار می‌کردند و کارهایی که استاد تائید می‌کرد به‌عنوان صنایع‌دستی وارد بازار می‌شد، اما الآن فرد شش ماه آموزش می‌بیند و می‌رود کارگاه می‌زند!
آن موقع وقتی شاگرد 10 سال نزد استاد کار می‌کرد بعد به‌رسم ادب برای کارگاه زدن از استاد اجازه می‌گرفت ولی الان این‌طور نیست. وقتی گفتند که ارگان‌ها صنایع‌دستی را تقویت کنند، آن‌ها اشتباه فهمیدند و صنایع‌دستی را به نابودی کشاندند. الان ببینید چقدر تولیدهای کامیونی می‌شود! البته انگشت‌شمار هم هستند هنرمندانی که در این رشته فوق‌العاده قوی کار می‌کنند اما صنایع‌دستی که در بازار وجود دارد درجه سه است و آینده خیلی خطرناک و بدی دارد و ما را در دنیا به‌عنوان صنایع‌دستی بد و بی‌ارزش خواهند شناخت؛ درست همانطورکه ما به یک کار چینی می‌خندیم آن‌ها هم به ما خواهند خندید. الان مسئولان خوشحال هستند و می‌گویند این‌قدر هنرمند و این تعداد رشته هنری داریم اما کیفیت کجا رفته است!؟ آیا به کیفیت هم اهمیت می‌دهید؟ در بخش هنری رشته نگارگری و قلم‌زنی نسبت به گذشته رشد کرده‌اند چون از آن‌ها به شکل انبوه خریداری نمی‌شود و چیزی که بیشتر از همه از بین رفته است فیروزه کوبی و هنر مینا است.»
فتاحی ادامه می‌دهد: « حتی در برنامه تلویزیونی دو گلدن فیروزه کوبی یا مینا گذاشته‌اند که بی‌کیفیت است. به من به‌عنوان یک هنرمند درجه‌یک شهر در یک مراسم تجلیل و با حضور همۀ مسئولان شهر یک گلدان میناکاری داده‌اند که ذره‌ای کیفیت در تولید آن دیده نمی‌شود! اگر می‌دانستند کیفیت این اثر چیست آیا جرأت می‌کردند به منِ هنرمند این را هدیه بدهند! چون نمی‌دانند این چیست به‌راحتی و باافتخار آن را به من هدیه می‌دهند! یک شاخه گل برای من کافی است، هنرمند که از شما چیزی نمی‌خواهد، هنرمند بی‌نیازترین آدم روی زمین است چون دنبال مادیات نیست. اگر من می‌خواستم دنبال مادیات باشم در همین رشته دلال هنری می‌شدم !
افراد در ارگان‌های مختلف در مسئولیت‌هایی منصوب می‌شوند که اصلاً تخصصی در آن ندارد البته هنربندانی هستند که وقتی مسئولی به سمتی انتخاب می‌شود صبح زود جلوی در اتاقش خود را هنرمند معرفی می‌کنند درحالی‌که هنربند هستند نه هنرمند و آن مسئول هم که هنر و هنرمند واقعی را نمی‌شناسد... اما هنرمند واقعی حیا دارد، حجب و غرور دارد و دنبال پول و شهرت نیست و برای دلش کار می‌کند و در دنیای خودش می‌سوزد. »
دلال‌های کوچک و بزرگ
او تصریح می‌کند: «قبلا مملکت پر از توریست بود و ما باید لابه‌لای توریست‌ها ایرانی پیدا می‌کردیم. الان توریست‌های به‌دردبخور نداریم. مردمِ ما دغدغۀ شکم دارند و مشکلات اقتصادی زیاد است ولی در این آشفته‌بازار هم عده‌ای سوءاستفاده می‌کنند و جوانان علاقه‌مند را در کارگاه‌های خود به کار می‌گیرند و بدون آموزش صحیح فقط برای تولید انبوه از آن‌ها کار بی‌نتیجه می‌گیرند و در این موضوع دو دلال وجود دارد، یعنی دلال بزرگ که به دلال کوچک سفارش می‌دهد و دلال کوچک به چهارتا جوان یک آموزش سطحی می‌دهد و به‌این‌ترتیب سود اصلی را این دو دلال می‌خورند و ضرر را آن جوان می‌کند که هنر و عمرش هرز می‌رود و کارهای بی‌ارزش انجام می‌دهد و دلش خوش است کار می‌کند درحالی‌که درآمدش خرج کرایه ماشینش هم نیست.»
فتاحی با بیان اینکه اصفهان القاب زیادی دارد می‌گوید: «اگر یک جهانگرد یا کارشناس و حتی یک علاقه‌مند به هنر از یک شهر یا کشور دیگر از شما سؤال کند که من می‌خواهم چهار اثر از آثار هنرمندان بزرگ و معاصر این شهر را ببینیم نمی‌توان جایی را به او معرفی کرد! این یک درد است و برای همین می‌گویم مسئولان هنری این موضوع را نمی‌فهمند. در سن‌پترزبورگ 220 موزه وجود دارد که بزرگ‌ترین آن‌ها موزه ارمیتاژ است! در هر جای دنیا یک روز یا یک هفته یا یک ماه امکان بازدید رایگان از موزه وجود دارد، در اروپا خانه‌ای نیست که روی دیوارش چند اثر هنری دیده نشود و به‌این‌ترتیب بچه با هنر بزرگ می‌شود اما ما فقط شعار می‌دهیم. ما این‌همه هنرمند با آثار فاخر در همین شهر داریم و اگر به آن‌ها بگویید آثارت را ببینم او در یک پستو می‌رود و یک پتوی خاک گرفته را کنار می‌زند و شما آثار خاک خورده را خواهید دید! این درد نیست که این آثار آینۀ دق هنرمند در منزلش باشد و جایی نباشد که نسل علاقه‌مند به هنر این آثار را ببینند!؟ »
او ادامه می‌دهد: « از 20 سال پیش تا حالا با همه مسئولین درباره موضوع موزه صحبت کردم و همه می‌گویند شما درست می‌فرمایید اما چه فایده؟ حتی گفتیم آثار هنرمندان را نخرید بلکه به‌صورت امانت در محلی به‌عنوان موزه بگذارید و توریست و هنرشناس را ببرید و اگر هم خواستند بخرند و اگر اثری را هم خریدند از هنرمند درخواست کنید اثر دیگری را جایگزین کند و به‌این‌ترتیب همیشه یک موزه هنری مجانی دارید، حتی گفتم بلیت‌فروشی هم بکنید و پولش را بگذارید در جیب خودتان، این کاری دارد! من نمی‌گویم بروند آثار موزه‌ای بخرند که بلد هم نیستند و نمی‌دانند اثر موزه‌ای چیست. حتی آثار موزه‌ای برای یکسری مسئولین تعریف‌نشده است.
اثر موزه‌ای دو ویژگی دارد یا ارزش قدمتی دارد یا اگر معاصر است اثری بی‌نظیر و فاخر است. موزه هنرهای معاصر اصفهان خیلی اثر خریده اما می‌توانم بگویم حتی پنج اثر خوب هم ندارد چون اثری که باید را نخریدند و آثار را با رابطه و دلسوزی خریده‌اند. نیامدند زمانی که استاد زنده است به او بگویند استاد بزرگوار آن اثری که خودت میدانی موزه‌ای است کارشناسی کن ما می‌خواهیم از شما که شهره‌ای اثرت را خریداری کنیم و خودت بهترین کارشناس هستی و یک اثرت را خودت کارشناسی کن تا ما آن را بخریم، اما کارشناسان هنری انتخاب می‌کنند که از خود هنرمند یک سر و گردن پایین‌تر است، چرا؟ چون فلان رئیس با فلان شخص رفیق است و با هم شورای هنری تشکیل می‌دهند!»
عزیز مسئول اگر نمی‌توانی، صندلی را تخلیه کن
این استاد نگارگری در خصوص راه علاج مشکلات صنایع‌دستی تصریح می‌کند: «امور هنر و صنایع‌دستی باید در دست مسئولانی باشد که سواد هنری داشته باشند، بدون تعارف باشند و به هر کارگاهی مجوز و پروانه تولید ندهند . آثار کارشناسی بشود و راحت هر جایی را افتتاح نکنند. تمام پروانه تولیدی‌ها را باطل کنند و بگویند باید آزمون بدهید و برای اخذ پروانه، کیفیت را در نظر بگیرند و هیئت کارشناس هنری کیفیت‌ها را بررسی کنند. اگر چنین نشود به‌جایی می‌رسیم که دیگر نمی‌شود برای این بیمار کاری کرد و باید بمیرد. یک‌زمانی با یک قرص یا یک جراحی کوچک خوب می‌شد ولی اگر دست نگه‌داریم به‌هیچ‌عنوان خوب نمی‌شود.»
فتاحی معتقد است: «جوان کار خودش را کرده است و اگر الان به هر جوانی بگوییم چه‌کار کن بی‌انصافی است بلکه من و امثال ما بزرگ‌ترها باید بدانیم برای جوان چه‌کار کنیم، آن‌ها باید به ما توصیه کنند که ما برایشان چه کنیم و ما فقط باید به جوانان بگوییم که هیچ‌وقت ناامید نشوند و با امید به زندگی کار و تلاش کنند.»
او به مسئولان توصیه می‌کند: «عزیز مسئول اگر نمی‌توانی، صندلی را تخلیه کن. وجدان داشته باش تا کسی که دانش و وجدان آن کار را دارد بتواند روی آن صندلی بنشیند و برای جوانان کار کند و مشکلات را حل کند. من اگر روی صندلی معلمی نشسته‌ام اگر لیاقتش را ندارم حداقل جوانمردی من این است که از روی این صندلی بلند شوم و بگذارم فردی بنشیند که کاربلد باشد و حوصله این کار را داشته باشد نه اینکه این صندلی را فقط اشغال کنم.»
انتهای پیام

http://www.sepahannews.ir/fa/News/120563/بیماری-به-نام-«صنایع-دستی»
بستن   چاپ