در کوچه پسکوچههای کتاب؛
تعلق و تماشای شاعر منتقد
چهارشنبه 26 تير 1398 - 13:45:27
|
|
پیام سپاهان - «چنین است گزارش فشردهای از برخی اتفاقات یا گرایشها که گاه به آنها متعلق و متعهد بودهام و گاه تماشاگروار از پنجره نیمهباز خود به آنها نگریستهام.» (تعلق و تماشا، محمدعلی سپانلو، تهران، نیلوفر، 1393، ص 10) از این رهگذر، این «گزارش فشرده» در قالب کتابی «تعلق و تماشا» نام گرفته است؛ «برگهای سرگذشتی که گاه گواهی است، گاه تماشا و گاه درگیری». به گزارش خبرنگار ایسنا-منطقه اصفهان، «تعلق و تماشا»، مجموعهای است گزیده از مقالات، یادداشتها، گزارشها و مصاحبههای محمدعلی سپانلو طی سه دهه درباره ادب و فرهنگ و مباحث و گرایشهای ادبی معاصر. کتاب در چهار بخش تدوین شده است: 1-«پیرامون ادبیات»؛ شامل مقالات و یادداشتهایی درباره چهرههای ادبی گذشته و معاصر نظیر دهخدا، محمد مسعود، بهرام صادقی، بورخس و... و کتابها به نیت نقد و بررسی. 2-«در شعر و شاعری»؛ نوشتههایی با همین مضمون، درباره آثار شعری یا شاعرانی مطرح در سالهای دور و نزدیک؛ ازجمله فردوسی، شیبانی، آتشی، فرخزاد و ... . در این بخش مباحث و مناقشات روشنفکری عصر مطرح شده است. 3-«تماشا»؛ دربردارنده دیدارها، خاطرات و یادداشتهایی درباره بعضی مسائل ادبی گذشته و دفاعیات نویسنده. در این بخش «تهران بانو» یادآور لقب سپانلو یعنی «شاعر تهران» است. در این یادداشت نویسنده درصدد جستوجوی تهران گذشته و ری باستانی با بیانی تصویری و شاعرانه برآمده است: متجاوز از هزار سال پیش ابنفقیه ری کهن را دید که احتمالا قصبه تهران ییلاق آن بود؛ «مسجد جامع بنیعفان»، «تل مصلی»، «کاخ اسپهبد یزدگرد، فرخان»، «محله ناهک»، «راسته خیابان سر» که گردشگاه مردم بوده است با «نهر گیلان» در میانش و درختان بیدمشک در دو سویش – نوعی بولوار روزگار قدیم – و نیز «محله ساسان» که اقامتگاه ویژه بهدینان بوده است. شهر «ری» سیاح از صفحه روزگار محو شد و از آن جایگاهها تنها نامی در کتاب باقی ماند؛ اما دستهایی که با حفر کاریز و قنات «خیابان سر» را ساختند، مهارت خود را به نسلهای بعدی ارث دادند که سایه دستان هنرمند آنان در «تهران جوان» نیز نمودار شد... ما همه میرویم؛ مثل ابرهای مرطوب یا سترونی که از بالای البرز روی شهر میرسند، در حد هنر خود کر و فری میکنند، سپس باد آنها را به سوی کویرهای مرکزی میراند، به سوی نیستی؛ اما آن قطرهها که فروریخته، در گیسوان تهران بانو میغلتد و از نوک تارهای سیاهسپیدش به زمین میافتد و نمنم به اعماق خاک فرومیرود، به نقبهای حافظه تاریخ... . (همان، ص 321- 322) گذشته از «تهران بانو»، در این بخش «خاطرات ورزا، پسر فرشید» نیز که سپانلو با دیده انتقادی و شک به آن نگریسته، گواهی است بر دانستههای وافر تاریخی او. 4-بخش چهارم مصاحبههای اوست با آگاتا کریستی، لویی آراگون، بورخس و شامل یک گفتوگوی جمعی که در آن سپانلو از زندگی ادبی و آثار خود میگوید. گستردگی دانستههای ادبی و تاریخی و دایره واژگان منتقد و همچنین قلم روان، محکم، محققانه، شاعرانه و ادبی وی از شاخصههای بارز یادداشتها و مقالات است. نویسنده بدون زحمت یا اندیشیدن بسیار واژگان وسیعی را در اختیار گرفته، بدون آنکه با بنبست مواجه شود یا به تلاش ذهنی زیادی نیاز داشته باشد و در حین خواندن واژههای یک نوشته کاملاً متفاوت و متمایز از نوشته دیگر به نظر میرسد. عناوین کتاب نیز نشان از ذوق ادبی و گزینشی شاعرانه دارد. در این کتاب نگاه تازه سپانلو به ادبیات از ویژگیهای یک منتقد بهروز است که نوشتههای او را شبیه به گل یا برگی بارانخورده کرده و حسی که از لمس یا دیدن آنها به آدمی دست میدهد. همراه با این ویژگیها، داوری منتقد برمبنای «وجدان و دریافت شخصی نه ملاحظات مدهای روزگار»، کتاب را به مجموعهای ماندگار، ارزشمند و خواندنی بدل کرده است. به گزارش ایسنا، «تعلق و تماشا» نوشته محمدعلی سپانلو را نخست نشر قطره در سال 1379 و پس از آن نیلوفر یک بار در همان سال و برای بار دوم در سال 1393 در 400 صفحه و با قیمت 24 هزار تومان منتشر کرده است. دنبالههای نوشته سپانلو، درواقع جلد دوم این کتاب با عنوان «دیدهبان خوابزده» توسط همین نشر در سال 1392 به چاپ رسیده است. یادداشت از مریم قاسمی، خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر ایسنا-منطقه اصفهان انتهای پیام
http://www.sepahannews.ir/fa/News/103352/تعلق-و-تماشای-شاعر-منتقد
|