پای هیچ غریبهای در میان نیست
فرهنگی
بزرگنمايي:
پیام سپاهان- زندگینامهها برای بسیاری از ما هیجانانگیزند. خوانش آنها به درک
زندگی انسانها و شیوههای متفاوت زندگی در موقعیتهای مختلف کمک میکند و
به خواننده فرصت میدهد تا به تجربههایش در زندگی دیگران شکل داستانی
بدهد. کتاب «شما که غریبه نیستید» زندگینامۀ خودنوشت نویسندۀ نامآشنای
کودکان و نوجوانان، «هوشنگ مرادی کرمانی» است. شاید این روزها، زمان بیشتری
لازم است که این نوع آثار را حتی اگر خواندهایم، دوباره مرور کنیم چون
این نوشتهها کمک میکند، روزهای سخت را بهتر درک کنیم.
هوشنگ مرادی کرمانی سال 1323 در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد استان
کرمان متولد شد. تا کلاس پنجم ابتدایی در آن روستا درس خواند و همراه
پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد. چرا که مادرش از دنیا رفته بود. او از همان
سنین کودکی به خواندن علاقهای خاص داشت و عموی جوانش که معلم روستا هم
بود در ایجاد این علاقه بیتأثیر نبود.
مرادی کرمانی سال 1353 داستان «قصههای مجید» را خلق کرد. درک و لمس
آنچه که مینویسد، از خصوصیات نویسندگی اوست که در تمام داستانهایش احساس
میشود. میتوان گفت مرادی کرمانی با تمام وجود مینویسد. آثار او به
زبانهای آلمانی، انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، هلندی، عربی، ارمنی و هندی
ترجمه شده است، اما نخستین اثری که از او به زبان انگلیسی ترجمه شد،
داستان «سماور» از کتاب «قصههای مجید» بود که برای یونیسف فرستاده شد.
کتاب «شما که غریبه نیستید» در 347 صفحه و با همت انتشارات معین در
اختیار علاقهمندان قرار گرفته است. این اثر، کتاب برگزیده سال 2006 میلادی
از سوی کتابخانه بینالمللی مونیخ آلمان است. «شما که غریبه نیستید» در
قالب خاطره نویسی و به ترتیب زمان نوشته شده است. بیشتر رویدادهایی که در
زندگی راوی پیش میآید، سخت و تأثیرگذار است و سختتر از آنها ضربههای
عاطفی است که به او وارد میشود؛ با این حال راوی، در آن فضایی که فقر مادی
و فرهنگی به هم آمیخته، به روشهای گوناگون سهم خودش را از زندگی میگیرد.
با شیطنتها و بازیهایی که گاه آزار دهندهاند، به زندگی سخت و محیط
یکنواخت و خسته کنندۀ خود تنوع میبخشد. گاه نیز در دنیای خیال خود را
خشنود میکند. خواندن و نوشتن، بهترین سرگرمی اوست. نوجوانان، جوانان و
بسیاری از مخاطبان، در همذات پنداری با این نویسندۀ مشهور کشورمان
میآموزند که بایستی با ناملایمات زندگی خلاقانه و فعال کنار آمد.
خواندن این زندگینامه، الگویی در اختیار نوجوانان میگذارد که با
همۀ رنجها و ضربههای عاطفی راه خود را طی و هدفش را دنبال میکند، به
موفقیت میرسد و اعتبار اجتماعی دلخواه خود را بدست میآورد.
در صفحۀ 25 کتاب «شما که غریبه نیستید» میخوانیم: «تخم مرغ را رنگ
میکردیم برای روز سیزده. توی دیگی علف میریختیم و تخم مرغ را توی آب
علفها میجوشاندیم. سبز میشد. پوست پیاز میریختیم زرد و نارنجی میشد.
گیاهی دیگر که اسمش روناس است توی دیگ میریختیم تخم مرغ قرمز میشد. ننه
بابا، با حوصله روی تخم مرغها نخ یا پارچه باریک میپیچید. تخم مرغ ها که
رنگ می شدند، آب از نخها نمیگذشت و جای نخها و باریکههای پارچه روی تخم
مرغ، سفید، میماند؛ خوشگل میشدند.»
لینک کوتاه:
https://www.payamesepahan.ir/Fa/News/132933/